متن زیبا آسمان

متن زیبا آسمان

مقدمه: شب، این نعمت بزرگی که هیچکس قدرش را نمی‌داند. وقتی خاموشی فرا می‌رسد آرامش درون به اوج رسیده و می‌توان به عظمت بزرگی آسمان پی برد. آسمانی که در روز زیر سلطه آفتاب درخشان است و حرفی برای گفتن ندارد.بدنه: تابستان بود و طبق روال هر شب رختخوابم را در حیات پهن کردم. سرم روی بالش و چشمانم به آسمان بود. آسمان صافی که گویی به هزاران لامپ چراغانی شده بود. آن شب تازه به عظمت پروردگار پی بردم. خدایی که هر لحظه در کنار ماست و ما از وجود آن بی‌خبریم. کافی دقیقه‌ای ما را به خودمان واگذارد. عجیب درخشان و بی نظیر بودند. با دستم هر ستاره‌ای رو به ستاره دیگر وصل می‌کردم و تصویری جذاب برای خودم ترسیم می‌کردم. در مورد مسیریابی از طریق ستارگان مطالبی را خوانده بودم، ولی تا به حال اینگونه غرق در آسمان شب نشده بوده بود. انگار تازه امشب دری از در‌های دنیا به رویم باز شده بود. تصمیم گرفتم از فردا مطالعه بیشتری در مورد آسمان شب و ستارگان داشته باشم. این همه شگفتی برایم وصف ناپذیر بود. دلم می‌خواست همین الان بال در می‌آوردم و تا بی نهایت پرواز می‌کردم. روی هر ستاره می‌نشستم و به دیگری چشمک می‌زدم. مادرم همیشه این آیه را برایم می‌خواند، ولی تا به حال به مفهوم آن دقت نکرده بودم. فتبارک الله احسن الخالقیننتیجه گیری: به هر جای هستی که نگاه کنی می‌توانی به وجود خالق هستی پی ببری. خالقی که بی هدف ما را خلق نکرده است.

متن زیبا آسمان من

متن زیبا آسمان من

آنچه آسمان شب را زیبا می‌کند، ستاره‌ها هستند. ستاره‌ها نقش بسیار زیادی در زندگی انسان و در ادبیات فارسی داشته‌اند.ستارگان اسامی و انواع مختلف دارند. یکی از ستارگان مشهور «ستاره سهیل» است که در ادبیات و فرهنگ عامه حضور پررنگ دارد. «سهیل» مهم‌ترین ستاره درخشان آسمان شب است. گرچه سهیل پس از شباهنگ دومین ستاره پرنور آسمان شب است اما معروفیت آن از شباهنگ بیشتر است چراکه در مدارهای شمالی قابل دیدن نیست. سنایی غزنوی در مصراع «در دیار تو نتابد آسمان هرگز سهیل» به این نکته اشاره می‌کند.برای دیدن سهیل باید به مناطق با عرض‌های جغرافیایی پایین‌تر سفر کرد. به همین دلیل در زبان فارسی عبارت «ستاره سهیل» به صورت ضرب المثل برای فرد کم پیدا درآمده است.روشنایی سهیل را ده هزار برابر خورشید تخمین زده‌اند و این روشنایی باعث نمادین شدن این ستاره در اشعار شاعران شده است، فردوسی از این ستاره در استعاره رخساره زیبا بهره برده است:ز سر تا به پایش گُل است و سمنبه سرو سهی بر سهیل یمنیکی دیگر از ستارگان مشهور البته در نزد قدما «عیوق» است. عیوق علاوه بر آنکه جزو ستارگان درخشان است، البته نه به درخشندگی سهیل، خصوصیت مشخصه آن ارتفاع بالا در آسمان شب است و در ادبیات کنایه از دوری مسافت است. سعدی در شعری می‌گوید:چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتابمهرم به جان رسید و به عیوق بر شدمسعدی رسیدن مهر و محبت به دل و جانش را باعث بلندمرتبه شدن خویش می‌داند.منجمان صور فلکی و خوشه‌های مختلف را در آسمان تشخیص داده و این ستارگان را با توجه به شکل ظاهری آنها نامگذاری کرده‌اند؛ «خوشه پروین» از این جمله است. خوشه پروین از ۲۰۰ ستاره تشکیل شده که آرایش خاصی به خود گرفته‌اند؛ البته از میان ستارگان خوشه پروین هفت ستاره از بقیه پرنورتر و عامل شناسایی این خوشه هستند. خوشه پروین در ادبیات از ارزشمندی حکایت دارد. حافظ در بیتی می‌گوید:آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشقخرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جومنظور حافظ بالا بردن ارزش و مقام عشق در برابر خوشه‌ای از‌ ستارگان است که مظهر عظمت آسمان شب شناخته می‌شوند.دستگاه‌های نجومی همانند «اسطرلاب» از موضوعات مرتبط با آسمان شب هستند. اسطرلاب صفحه دایره فلزی است که برای مطالعات و محاسبات نجومی مثل پیدا کردن ارتفاع و زاویه آفتاب، محل ستارگان و سیارات و… در تمام مدت شبانه روز و فصل‌های مختلف سال استفاده می‌شود. مولانا در یکی از شعرهای خود به این وسیله اشاره می‌کند:علت عاشق ز علت‌ها جداستعشق اسطرلاب اسرار خداستیعنی عشق تنها وسیله‌ای است که توسط آن می‌توان به اسرار خداوند پی برد. مولانا در این تشبیه، جایگاه عشق را در پی بردن به اسرار خدا، همانند جایگاه اسطرلاب برای پی بردن به اسرار آسمان‌ها و علم ستاره‌شناسی می‌داند.ستاره‌های بی‌شماری در آسمان شب وجود دارند که آشنا شدن با آنها به ما کمک می‌کند به درک بهتری از شعر و ادبیات کهن دست پیدا کنیم.

متن زیبا آسمان من

هر شب به آسمان نگاه می کنم تا حتی یک شب هم زیبایی های آسمان را از دست ندهم، زیرا که آسمان رازهای زیادی دارد که آن ها را در دل پنهان کرده و من مشتاق کشف این رازها هستم، هر شب منتظرم تا چیز جدیدی و شکل جدیدی از آسمان را کشف کنم.و شب های مهتابی، شب هایی که ماه کامل است، آسمان زیباتر از همیشه است که من تماشا کردن آن را بسیار دوست دارم.ماه مانند یک گوی نورانی در وسط آسمان قرار گرفته و همه جا را روشن کرده است و ستاره های کوچکی که اطراف آن سوسو می زنند انگار پولک های درخشان لباس سیاهی هستند که آسمان برای مهمانی شب به تن کرده است.شب های مهتابی، ماه کامل تر و زیباتر از قبل خود نمایی می کند و زیبایی اش را به رخ همگان می کشد، و این زیبایی تاثیر گذار است که باعث می شود زیبایی زیبا رویان را به ماه تشبیه کنیم.هرزگاهی ابری پدید می آید و لحظه ای مهتاب پشت آن پنهان می شود ولی زمانی نمی گذرد که دوباره از پشت ابر بیرون می آید و روشنایی اش را نثار زمین می کند.صدای شهر، صدای عبور ماشین ها از خیابان ها همه جا پیچیده و با صدای طبیعت هماهنگ شده، قدم که می زنی هر لحظه ممکن است ساختمان های بلند جلوی دیدگانت را بگیرند و ماه را از نظر پنهان کنند، اما اوست که استوار و زیبا بر جای خود ایستاده و باز نمایان می شود.اگر این جا روستا بود در این شب زیبا و مهتابی به جای صدای ماشین ها و هیاهوی شهر، صدای جیرجیرک ها و پرندگان شنیده می شد و من انسانی بودم ساده و بی ریا از جنس مردمان روستاها که شب را در طبیعت قدم می زد، چه زیباتر می شد اگر این طور بود.

متن زیبا آسمان ابری

دلم گرفته از این روزهای تکراریاز این شب های دلتنگ بی قراری
ماه آسمان پیدا و ماه من اما نهان
آه از این شب های مهتابی و درد بی امان

متن زیبا آسمان ابری

روشنی طلعت تو ماه ندارد
پیش تو گل رونق گیاه ندارد
گوشه ابروی توست منزل جانم
خوشتر از این گوشه پادشاه ندارد

متن زیبا آسمان ابری

صورت ماهت
به آسمان سیاه افکارم
نور می پاشد
مثل ماه

متن زیبای آسمانی

حوض بی کاشی ام بدون ِ ماهحوض بی ماهی ام پر از ای کاش ↓بود اگرچه شبیه رویا بودخفه شد شهری از نبودن هاش

متن زیبا آسمان آبی

ماه
پشت پرده های ابر
می گرید
آه
چه تنهاست
ماه

متن زیبایی آسمان

از سر کشته خود می‌گذری همچون باد
چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد
ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف
آفتابیست که در پیش سحابی دارد

متن زیبایی آسمان

شاید اگه ماه تو آسمون می دونست که منم یه ماه تو زمین دارم
اینقدر به خودش مغرور نمیشد
ماه من تویی

متن زیبای آسمانی

چه چراغ چشم دارد از شبان و روزانکه به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باریدل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندیچه هنر به کار بندم که نماند وقت کارینرسید آن ماهی که به تو پرتوی رسانددل آبگینه بشکن که نماند جز غباری

متن زیبای آسمان ابری

کنارت یک جهان شعرم
شبم
شوقم
شورم
یک جهان
آسمانم!
بال و پرم
پروازم
یک جهان می خندم
می رقصم
کنارت یک جهان مال من است

متن زیبا آسمان شب

شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
کی اتفاق مجال سلام ما افتد

متن زیبا آسمان من

وقتی ابرهای سیاه بیایند
ماه در آسمان نیست
در برکه نیست
در چاه نیست

متن زیبای آسمانی

حدس می‌زنم که هوا روشن‌تر خواهد شدمردم، آسودهآسمان، آبیماه بی‌خیال وستاره به خوابو من که باز با همین سیگار لعنتیراه خود را خواهم رفت

متن زیبا آسمان شب

شب
ماه و ستاره‌ها
دست در دست هم
از جانب چشمانت
با نسیم همره می‌ شوند و
با عطرِ لبانت یواشکی بوسه‌ ای
بر پیشانیم
می‌ نشانند

متن زیبای آسمانی

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

متن زیبای آسمان

آدمای تنها برای حرف زدن کسی رو ندارن
گاهی بزرگ ترین همدم اونا میشه ماهی که تو آسمونه

متن زيبا آسمان

بعد از تو در شبان تیره و تار مندیگر چگونه ماهآوازهای طرح جاری نورش راتکرار می کندبعد از تو من چگونهاین آتش نهفته به جان راخاموش میکنم ؟این سینه سوز درد نهان رابعد از تو من چگونه فراموش میکنم ؟

متن زیبای آسمانی

بوی ماه میدهی در آسمان من بمان

متن زیبا آسمان شب

مهم نیست دریاسر خورشید را زیر آب کندمهم نیست آسمانماه را سر به نیست کندو ستارگان را بتاراندمن به خدایی دل سپرده امکه در پوست تو زندگی می کند!

متن زیبای آسمانی

مرا نه آسمان بر می تابد نه زمین
نه باد نه باران
نه ماه نه خورشید
نه کوه نه دریا
تویی
که به ماه و خورشید و فلک
فرمان می دهی
عاشقانه دورم بگردند

متن زیبا آسمان ابری

امشب ، گرسنگان زمین ، قرص ماه رااز سفره‌ی سخاوت دریا ربوده‌انداما ، نسیم مستدر لحظه‌ی تکاندن این سفره‌ی فراختصویر تابناک هزاران ستاره راچون خرده‌های نانبر ماهیان خرد و کلان هدیه کرده است

متن زیبا آسمان شب

وقتی به تو و ماه نگاه می کنیم
احساس میکنم ماه در برابر زیبایی تو کم میاره

متن زیبا آسمان من

تُ
مٰاه را دوستْ دٰاری
و مَن مٰاه هاست تُ را…

متن زيبا آسمان

هر کسی در آسمان با یک ستاره دلخوش است
عیب من
این بود شاید
ماه را می خواستم!

متن زيبا آسمان

تو
نداشته منی!
وقتی تو نباشی
به چه کارم می آید
این همه آسمان

متن زیبا آسمان ابری

کمی
عمیق تر نگاهم کن
مثل مهتاب
زل بزن توی چشم هایم
و قشنگ ترین
اتفاق شب هایم باش

متن زیبای آسمان ابری

توی آسمون من
دو تا ماه وجود داره
یک ماه همونیه که هر شب تو آسمون می بینیمش
و یکی هم تویی هستی که هر روز می بینمش

متن زيبا آسمان

به ماه می مانی
در برکه نزدیک و
در آسمان دور

متن زیبا آسمان

در آسمانم بمان
من ماه را
با تو می شناسم

متن زیبا آسمان شب

هزار شب نشسته ام به پای چشم های تورها نمی کند مرا هوای چشم های تومن آن همیشه عاشقم که لحظه لحظه درد رابه دوش خسته می کشم برای چشم های تومسافرم ولی هنوز هزار جاده فاصله ستمیان غربت من و سرای چشم های تو

متن زیبا آسمان

سیاهی شب را در چشمانت به بند می کشمتا هربار که به تو مینگرمزیبایی نور ماه را تنها در چشمان تو ببینم

متن زیبای آسمان ابری

دوباره در دل بی تاب مان تکان افتادو عشق آمد و مثل خوره به جان افتاددر این زمانه که تلخ ست کام شادی هاتو اتفاق قشنگی که ناگهان افتادبه چارگوشه ی دنیا خبر رسید امشبو راز مخفی ما بر سر زبان افتاد“ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس”… نه!که ماه مجلسم امشب از آسمان افتاد

متن زیبای آسمانی

بخیر بر تو دعا کرده‌ام همی شب و روز
بطبع بر تو ثنا گفته‌ام همی مه و سالانوری

متن زیبای آسمان

مادر کلید مهر،مادر پر از وفالالائی شبش،پایان اضطراب

متن زیبا آسمان شب

همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وآنچه در خواب نشد چشم من و پروین استسعدی

متن زيبا آسمان

سیاهی شب را در چشمانت به بند میکشمتا هربار که به تو مینگرمزیبایی نور ماه را تنها در چشمان تو ببینم ..

متن زیبا آسمان شب

حلالم نباشدتمام شب هایی را که بعد از توبه تو فکر نکرده باشمو در خیال داشتنت غرق نشده باشم

متن زیبا آسمان

در تنهایی ابدی اتبه سکوت شب گوش فرا بدهکه دروازه ایبه سوی آرامش جهان است

متن زیبا آسمان ابری

شب بخیر که می گوییتمام آرامش دنیا برایِ من میشودهر چه حس خوبحال خوبدر دنیا هست به سراغم می آیدچون یک روز دیگر هم با دوست داشتنت سر شد

متن زیبایی آسمان

باید خیال کنمهستی و دوستم داریباید خیال کنمامشب زودتر از همیشه خوابیده ایکه شب بخیر نگفتی !

متن زیبا آسمان آبی

آرامش شب نصیب کسانی کهدعا دارند، ادعا ندارندنیایش دارند، نمایش ندارندحیا دارند، ریا ندارندرسم دارند، اسم ندارندشبتون پراز آرامش

متن زیبا آسمان شب

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شبتبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاهچه آتش ها که در این کوه بر پا می کنم هر شب

متن زیبا آسمان شب

قبل از خواب از پنجره اتاقتبه آسمون نگاه کنپرنورترین ستاره رو پیدا کنو بهش لبخند بزنچون به اون ستاره سپردمشب بخیر منو بهت برسونهشبت آرام

متن زیبای آسمان

درخت همهمه سرکرد وشاخه ها لرزیدو جویبار گریخت…روی ماه را شالی ز ابر پوشانیددیگر گنجشک هم نخوانددست های بادتکّه های خوابِ شبانه را روبیدو همراهِ برگ ها به هر سو بُرد

متن زیبا آسمان آبی

خدایادر این شب آرامبر دوستانمیه خیال راحتیه خاطر جمعیه فکر آرومیه دل خوشیه محفل عاشقانه وگرمو یه عالمه حس خوب زندگیعطا کن

متن زیبا آسمان

ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪﺁﻥ ﺷﺐ ﻫﺎﯾﯽﮐﻪ ﺗﺎ ﺻﺒﺢﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﻤﺎﻧﻢﺳﺮﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻢﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺕچقدﺭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻫﺴﺘﻢ

متن زیبا آسمان شب

صدای توسوسوی مهتابدر چشم های شبی بی پناه استصدای توآتش نهتوفان نهآه است..

متن زیبای آسمان ابری

الهی
در سکوت شب ذهنمان را آرام کنو مارا در پناه خودتبه دور از هیاهوی این جهان بدارالهی شبمان را با یادت بخیر کن

متن زیبایی آسمان

یک شب پر از آرامشیک دل شاد و بی غصهیک زندگی آروم و عاشقانهو یک دعای خیر از ته دلنصیب لحظه هاتونتو این شب سرد زمستانیخونه دلتون گرمدل‌ نگرانیهایتان به درو شبتون سرشار از نگاه خدا ..

متن زيبا آسمان

در آرامش ملکوتی شب ها
چه زیباست در پیشگاه معبودی بنشینیم
که به حکم حکمتش به روزهای ما پویایی بخشیده
و به لطف رحمتش به شب های ما آرامش و سکون

متن زیبا آسمان ابری

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تار ِ پودش باد .
گو بروید ، یا نروید ، هر چه در هر جا که خواهد ،
یا نمی خواهد
باغبان و رهگذاری نیست .
باغ نومیدان ،
چشم در راه بهاری نیست .گر ز چشمش پرتو ِ گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ ِ لبخندی نمی روید ؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت ِ
پست ِ خاک می گوید .باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز .
جاودان بر اسب ِ یال افشان ِ زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها …
“پاییز”

متن زیبای آسمانی

به خاطر ابرها تو را گفتمبه خاطر درختِ دریا تو را گفتمبرای هر موج، برای پرندگانِ در شاخساربرای سنگریزه های صدابرای چشمی که چهره یا چشم انداز می شودو آسمانش را رنگ می دهد خواب

متن زیبای آسمان

آسمان ابریروزی‌ست خوش و هوا نه گرم است و نه سردابر از رخ گلزار همی‌شوید گردبلبل به زبان حال خود با گل زردفریاد همی‌کند که می‌باید خورد

متن زیبا آسمان

عید که آمدفکری برای آسمان تو خواهم کردیادم باشدروزهای آخر اسفنددستمال خیسی روی ستاره هایت بکشمو گلدانیکنار ماهت بگذارمزندگیهمیشه که این جور پیچ و تاب نخواهد داشتبد نیستگاهی هم دستی به موهایت بکشیبایستی کنار پنجرهو با درخت و باغچه صحبت کنیپنهان نمی کنم که پیش از این سطرها“دوستت دارم” رامی خواسته ام بنویسمحالا کمی صبر کنبهار که آمدفکری برای آسمان توو سطرهای پنهانی خودمخواهم کرد…

متن زیبایی آسمان

آسمان ابری است از آفاق چشمانم بپرسابر، بارانی است از اشک چو بارانم بپرستخته دل در کف امواج غم خواهد شکستنکته را از سینه سرشار توفانم بپرسدر همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیستآنچه را می گویم از آیینه جانم بپرسآتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرمگر نداری باور از دنیای ویرانم بپرسپرده در پرده همه خنیانگر عشق توامشور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرسدر تب عشق تو می سوزد چراغ هستی امسوزشم را اینک از اشعار سوزانم بپرسجز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوختباری از شمع ار نپرسی از شبستانم بپرس

متن زیبا آسمان ابری

باهفت آسمون پرازگل یاس ومیخکبا صدتا دریا پر از عشق و اشتیاق و پولکیه قلب عاشق بایه احساس بی قرار و کوچکفقط میخواد بهت بگه تولدت مبارک

متن زیبا آسمان من

اهل نماند بر زمین، اینت بلای آسمان
خاک بر آسمان فشان هم ز جفای آسمان

متن زیبا آسمان شب

آسمان پرستاره منزنبیل زندگیم پر است ، از خاطرات بی تکرار جوانیممهربانم ،هیچگاه نفهمیدیکه چشمان منبه آسمان پرستاره ی تو روشن بودو شکفتن دانه های انار در لبان خندانتبرایم مهریبه زیبایی مهر مادر داشتو لبخند کودکانه امشوقی عاشقانه بودکه نه تنها در دستانتکه در دل گرمت گم می شدو زنبیل زندگیم پر استاز خاطرات بی تکرار جوانیمکه تنها غنیمت من ازعشق بی فرجاممان استمن در خیابان عاشقیبا پای برهنه می آیمتا بدانی که عشق خاک گرفته امبه دنبال پاپوشی نبوداکنون نیستی امامن چشمانم هرشبمیهمان آسمان توستو روشنی چشمان ناامیدماز سوسوی ستاره شبهایتدرین هجوم خاموش تاریکیمن با خاطراتستاره باران ، آسمان چشمانتراه عشق می پویم

متن زیبا آسمان شب

آسمانو هر چه آبیِ دیگراگر چشمان تو نیسترنگ هدر رفته استبر بوم روزهای حرام شدهچه رنگ‌ها که هدر رفتندو تو نشدند.

متن زیبا آسمان من

آسمان همیشه ابریستابرها خاطره دارندعشق را در درون خود می سپارندعشق من کاسه آبی استکاسه ای خالیه خالیگر ببارد آسمان قطره آبیمی گذارم کاسه ام را زیر بارانآسمان همیشه ابریستآسمان گریه هایش راز تنهاییستکشف رازش با رهایی استآسمان گریه هایش جاریه جاریستکاسه ام پر شده از عشقعشق من لبریزه لبریزآری کشف رازش با رهایی استآسمان همیشه ابریستدل من جاریه جاریستگریه هایم می چکد بر کاغذ مشقآری تنهایه تنهامدر دلم رازی نهفتهکشف رازم با رهایی استگریه هایم می چکد بر کاغذ مشقآسمان دل من همیشه ابریستآسمان ابری ست و خورشید غایبابر غمگین است و ماه تاریکشمع ها سوخته چشم ها گریانعاقبت کارما…ما گریزانگریزان از خود از دیگراندلمان گرفته از دیگرانتنهاییمان با خودمانآرزویمان شادیمرگمان به تنهاییچاره یمان چیست؟سوختن و ساختنساختن و سوختندلمان گرفته از خودمان از دیگرانراهی به فرا سوی زمان و مکان …کسی ما را نمی خواهد برای خودمانچاره یمان چیست در این زندان…؟زندانیم ،زندانی تنگمراهم در غمغمم دنیاست غمم دریاستغمم مرگ آرزوها و انسان هاستحقیقت سوخت،صداقت مردنیرنگ آمد ،دورنگی زاده شدآدمیت مرد ،ظلم برپا شدذهنمان تهی ،قلبمان از سنگخندیمان از روی نیرنگ ،نیرنگمان چند رنگچاریمان چیست جز قبول این نیزنگ !میپذیریم و میدانیم عاقبت تنهایی ست…شعر از فرشته سعیدی

متن زيبا آسمان

دگر باره شد از تاراج بهمنتهی از سبزه و گل راغ و گلشنپریرویان ز طرف مرغزارانهمه یکباره بر چیدند دامنخزان کرد آنچنان آشوب بر پایکه هنگام جدل شمشیر قارنز بس گردید هر دم تیره ابریحجاب چهره خورشیدی روشنهوا مسموم شد چون نیش کژدمجهان تاریک شد چون چاه بیژنبه باغ افتاد عالم سوز برقیبه یک‌دم باغبان را سوخت خرمنشعر از پروین اعتصامی

متن زیبای آسمان

ای که تو ماه آسمان ماه کجا و تو کجا
در رخ مه کجا بود این کر و فر و کبریا
جمله به ماه عاشق و ماه اسیر عشق تو
ناله کنان ز درد تو لابه کنان که ای خدا
سجده کنند مهر و مه پیش رخ چو آتشت
چونک کند جمال تو با مه و مهر ماجرا
آمد دوش مه که تا سجده برد به پیش تو
غیرت عاشقان تو نعره زنان که رو میا
خوش بخرام بر زمین تا شکفند جان‌ها
تا که ملک فروکند سر ز دریچه سما
چونک شوی ز روی تو برق جهنده هر دلی
دست به چشم برنهد از پی حفظ دیده‌ها
هر چه بیافت باغ دل از طرب و شکفتگی
از دی این فراق شد حاصل او همه هبا
زرد شدست باغ جان از غم هجر چون خزان
کی برسد بهار تو تا بنماییش نما
بر سر کوی تو دلم زار نزار خفت دی
کرد خیال تو گذر دید بدان صفت ورا
گفت چگونه‌ای از این عارضه گران بگو
کز تنکی ز دیده‌ها رفت تن تو در خفا
گفت و گذشت او ز من لیک ز ذوق آن سخن
صحت یافت این دلم یا رب تش دهی جزا
مولانا

متن زیبای آسمان ابری

آسمانو هر چه آبیِ دیگراگر چشمان تو نیسترنگ هدر رفته استبر بوم روزهای حرام شدهچه رنگ‌ها که هدر رفتندو تو نشدند.

متن زیبا آسمان آبی

نکته را از سینه سرشار توفانم بپرسدر همه لوح ضمیرم هیچ نقشی جز تو نیستآنچه را می گویم از آیینه جانم بپرسآتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرمگر نداری باور از دنیای ویرانم بپرسپرده در پرده همه خنیانگر عشق توامشور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرسدر تب عشق تو می سوزد چراغ هستی امسوزشم را اینک از اشعار سوزانم بپرسجز خیالت هیچ شمعی در شبستانم نسوختباری از شمع ار نپرسی از شبستانم بپرسشعر از حسین منزوی

متن زیبای آسمان ابری

نه آسماندر چارچوب پنجره می گنجدنه دریادر چار سنگ حوضنه جنگلدر چار دیوار باغشرابی دیرینهخم را می شکندو سر می روداز لب جهانچنان بی کرانه ایکه هر ستایشیمحدودت می کند

متن زیبای آسمان

تو باد و شکوفه و میوه ایای همه ی فصولِ منای آسمان و درختباغ منگل و زنبور و کندوی منبا زمزمه ی تواکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشیدکه تنها رویای آنتویی

متن زیبای آسمان ابری

به آسمان سلام کنبه خورشید لبخند بزنعزیزنمبا فنجانی عشقصبحت را آغاز کنبرخیزببین روبرویت نشسته امصبح در چشمان تو زیباست…

متن زیبا آسمان آبی

ای آسمان و درخت و باغ ِ منگل و زنبور و کندوی من !با زمزمه ی تواکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشیدکه تنها رؤیای آن تویی

متن زیبا آسمان آبی

اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید .آسمان ِ آخرینکه ستاره ی تنهای آن تویی

متن زیبای آسمانی

بی گمان کویر
همان دریای عاشقیست که می گویند
چشم به راه معشوق
به اندازه همه قطرات آب هایش
و به وسعت پهنای بی انتهایش
گریسته است

متن زیبا آسمان آبی

می دانم
با یک گل بهار نمی شود …
مگر در کویر!

متن زیبا آسمان شب

کویرم و تنم در گرما می سوزد، در حسرت بارانم که بیاید و سیرابم کند
ای ابرهای سپید و زیبا
ببارید، ببارید و سیرابم کنید

متن زیبایی آسمان

هیچ دلیلی
جز نبودنت
یک شبه دریا را
کویر لوت نمی کند!

متن زيبا آسمان

کویر، فریادش سکوت است
گرم می کند خورشید تنش را در روز
و
نور می پاشد ستاره روی دامن سیاهش در شب

متن زیبا آسمان شب

آسمان کویر آسمان عاشقانه هاست
چه بسیار عاشقانی که
هر شب با خیره شدن به آسمان کویر
گمشده خود را در میان ستارگانش جستجو کرده اند
بی آن که بدانند
کویر هر ستاره اش را از الماس نگاه تماشاگر عاشق وام گرفته

متن زيبا آسمان

خردبرای روحهمچون آبدر کویر است

متن زیبای آسمان ابری

من کویری خشکماما ساحلی بارانیمظاهری آرام داردباطن طوفانیم

متن زیبای آسمانی

زلال آبی عشقتبا کویر دستانمدل آلود می شدخط و نگار دلتنگی هایم رازیر سیلاب سراب هایم می شویم

متن زیبای آسمان

هرچه تو پر امید و سرشاریمن شبیه کویر، تکراری

متن زیبای آسمان ابری

شرطی شده‌ام به تنهایی
درست مانند کویرِ باران ندیده‌ای که
اگر سیل هم بیاید باز خشک است…

متن زیبا آسمان

باران توئی و من کویر، ببار تا خیس یادت شوم …

متن زیبا آسمان

فرقی به حالت ندارممانند پاییزبرای کویری بی درخت!…

متن زیبا آسمان من

اکنون درخت لخت کویرپایان ناامیدیو آغاز خستگی کدامین مسافر است ؟

متن زیبا آسمان شب

من کویری خشکم اما ساحلی بارانیمظاهری آرام دارد باطن طوفانیم

متن زیبا آسمان ابری

هیچ دلیلیجز نبودنتیک شبه دریا راکویر لوت نمی کند!

متن زیبای آسمان

دستانم بوی گل می دادبه جرم چیدن گلبه کویر تبعیدم کردندو یک نفر نگفتشایدگلی کاشته باشد

متن زیبا آسمان

دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب

متن زیبا آسمان ابری

همیشه کویر را دوست داشته ام
پهنه ای پر رمز و راز و اسرار آمیز تا دور دست های آن
نه چیزی می بینی نه صدایی می شنوی
اما در دل همین سکوت ماورایی
چیزی ضربان دارد
نوری سوسو می زند
و توصیفش محال!

متن زیبای آسمان ابری

درست آن هنگام که خورشید جای خود را به شب می دهد
ضیافت ستاره ها در آسمان شب کویر شروع می شود

متن زیبای آسمان ابری

در کوره راه گمشده سنگلاخ
عمر
مردی نفس زنان تن خود میکشد به راه
خورشید و ماه روز و شب از چهره زمان
همچون دو دیده خیره به این مرد بی پناه
ای
بس به سنگ آمده آن پای پر ز داغ
ای بس به سر فتاده در آوش سنگ ها
چاه گذشته بسته بر او راه بازگشت
خو کرده با سکوت سیاه درنگ ها
حیران نشسته در دل شبهای بی سحر
گریاندویده در پی فردای بی امید
کام از عطش گداخته آبش ز سر گذشت
عمرش به سر نیامده جانش به لب رسید
سو سو زنان ستاره کوری ز بام عشق
در آسمان پخت سیاهش دمید و مرد
وین خسته را به ظلمت آن راه ناشناس
تنها به دست تیرگی جاودان سپرد
این رهگذر منم که همه عمر با امید
رفتم به بام دهر برآیم به صد غرور
اما چه سود زین همه کوشش که دست مرگ
خوش می کشد مرا به سراشیب تنگ گور
ای رهنورد خسته چه نالی ز سرنوشت
دیگر ترا به منزل راحت رسانده است
دروازه طلایی آن را نگاه کن
تا شهر مرگ راه درازی نمانده است

متن زیبا آسمان

ارغوانشاخه ی هم خون جدا مانده ی منآسمان تو چه رنگ ست امروز؟آفتابی ست هوایا گرفته ست هنوز؟من درین گوشهکه از دنیا بیرون ستآسمانی به سرم نیستاز بهاران خبرم نیستآنچه می بینمدیوار است

متن زيبا آسمان

در کوره راه گمشده سنگلاخ
عمر
مردی نفس زنان تن خود میکشد به راه
خورشید و ماه روز و شب از چهره زمان
همچون دو دیده خیره به این مرد بی پناه
ای
بس به سنگ آمده آن پای پر ز داغ
ای بس به سر فتاده در آوش سنگ ها
چاه گذشته بسته بر او راه بازگشت
خو کرده با سکوت سیاه درنگ ها
حیران نشسته در دل شبهای بی سحر
گریاندویده در پی فردای بی امید
کام از عطش گداخته آبش ز سر گذشت
عمرش به سر نیامده جانش به لب رسید
سو سو زنان ستاره کوری ز بام عشق
در آسمان پخت سیاهش دمید و مرد
وین خسته را به ظلمت آن راه ناشناس
تنها به دست تیرگی جاودان سپرد
این رهگذر منم که همه عمر با امید
رفتم به بام دهر برآیم به صد غرور
اما چه سود زین همه کوشش که دست مرگ
خوش می کشد مرا به سراشیب تنگ گور
ای رهنورد خسته چه نالی ز سرنوشت
دیگر ترا به منزل راحت رسانده است
دروازه طلایی آن را نگاه کن
تا شهر مرگ راه درازی نمانده است

متن زیبا آسمان

به آسمان سلام کنبه خورشید لبخند بزنعزیزنمبا فنجانی عشقصبحت را آغاز کنبرخیزببین روبرویت نشسته امصبح در چشمان تو زیباست…

متن زیبا آسمان آبی

« اگر ماه بودم، به هر جا که بودم،»
دل مهربان تو را می ستودم
وگر عشق بودی، به هر جا که بودم،
فقط از تو در زندگی می سرودماگر ماه بودی، تو، با مهربانی،
صدای مرا تا خدا می رساندی
وگر عشق بودم تو با شعرهایت،
مرا سوی دشت غزل می کشاندیاگر باغ بودی، چو پروانه روزی،
به عمق نگاه تو پر می کشیدم
وگر سنگ بودم، به هر جا که بودی،
به روی مزار تو می آرمیدم

متن زیبایی آسمان

تو را دارم ای گل، جهان با من استتو تا با منی، جان جان با من استچو می‌تابد از دور پیشانی‌اتکران تا کران آسمان با من است

متن زیبا آسمان

ستاره بارون،توی دنیا
اینُ دل من می دونه
اره.دل من می خواد برای تو
ترانه ی عشقُ بخونه
جای تو واسم سرابِ
زندگیم بی تو محاله
تویی اون سر دنیا
هستی از نبودنت
گریون می خونه
مست مستم. اره .
جنونُ
از چشای من می خونه
میشینم منتظر اینجا
تا تو برگردی دوباره
تا تو دستامُ بگیری
منم بشم اون عشق نابت
بزار باد اواز بخونه
بزار هستیمُ بدونه
ببر اونورِ دنیا
تادیگه عاشقی تنها نمونه
بزارخورشید گرماشُ از من بگیره
عاشقم
بزار اونم از عشق تو
جون بگیره
زمینُ ماهُ ستارهِ
دوست دارند مارو ببینند
اخه ماه خودش به من گفت
عشقتون شبُ می گیره
می شینم منتظر اینجا
تا تو برگردی دوباره
اخه قلبم
تویِ خوابم
سراغتُ از من می گیره
می شینم منتظر اینجا تا
بارون خوابش بگیره
دیگه موقعِ باریدن چشممام
دست اون منُ نگیره
تا تو باشی کنارم
عشق تو واسم بمیره
این روزا دیدم قناری
از نبود تو
گریش می گیره
اخه اون فقط تو دنیا
غم عشقتُ
تو چشای من می بینه
باد و خورشید.
زمینُ ماهُ ستاره
خواب ستاره بارون منُ واسم می بینن
می شینم
می دوزم چشم به راهت
شاید فقط بیای اشکامُ ببینی
که دلت برام بسوزه
این همه نشونه پس چیست؟
نمی یای؟
قرارِ بشم مُرده ی جونت؟
اره منم میدونم
دروغ می گن ماه و ستاره

متن زیبایی آسمان

آسمان که چشم های تو باشدپرنده شدنعاشقانه ترین آرزوی دنیاستو پروازسبزترین حس دست هایم براینوشتن اردیبهشتی ترین شعر سال…

متن زيبا آسمان

من کنار هجوم مبهم شب
خسته دل منتظر به یک پیغام
گفته است آن غزال زیبا رو
وعده گاه نگاهمان هر شام
تا ستاره کنار چشمک ماهعمر من باغ پر خزان فراق
بنشستم خموش پای چنار
آن رفیق همیشه ی تنها
شاهد جورهای بی حد یار
کهنه یاری صبور و پا بر جاگاه گاهی به یک اشاره کنم
با رفیق همیشگی نجوا
دیدی آخر به یک اشاره گذشت
عمر بی حاصلم پر از غمها
سر تکان میدهد به ناله ی بادسالها گذشت زان روزی
کان پریچهر با منش ما بود
شعر های پر از وصال دلم
روزگاری وعید لیلا بود
روزگار زنده بودن منمژ ده های پریده رنگ دلم
با نبودش چو نقش بر آب است
گر بیاید شبی کنار منش
نوش داروی مرگ سهراب است
شاهنامه آخرش خوش نیستگفتمش بی قرار با اصرار
می شود لحظه ای بیایی باز
لحظه ای پر ز بوی پروانه
لحظه ای گم ز حسرت پرواز
لحظه ها رفت و او نیامد بازگفتمش جان من به قربانت
از من خسته دل چه می خواهی
گو به من آنچه را هوس کردی
خوب من پس چرا نمی آیی
این سوال بی جواب مانده هنوزگاه لبخندی پر از کنایه ی مرگ
گاه حرفی پر از خیال فرار
بی توجه به آتش روحم
میزد و می گریخت از دیدار
رفت و آخر دل مرا سوزانددوش با من بگفت چلچله ای
مژده ای جانفزا که یار آید
آن پری روی ماه پیکر من
بعد یک عمر انتظار آید
بی نوا دل چه زود باور بودروزهایم یکی یکی بی عشق
خسته از وعده های بودن تو
می گذشتند و تشنه تر بودند
چشم هایم به فصل دیدن تو
چه خزانی عجیب و حزن انگیزدیشب اما کنار پیچک غم
غزل عاشقانه خواندن داشت
جمله های همیشه منتظرم
همچو غنچه غم شکفتن داشت
مدتی باغ رنگ لاله ها را داشتخبر از تو نبود اما من
بی خبراز عروج و رفتن تو
بی هیاهوی عاشقانه ی خود
لحظه هایی شبیه بودن تو
وه چه سخت است آخرین دیدارشعر هایم تمام من بودند
قصه های نگفتنی هایم
خواندم و آتشی به پا کردم
آتشی بر امید فردایم
وای از این یاس بی حضور خداآن شب اما فسانه دیگر بود
حرف حرف تو بود با قلبم
نور ماه و منو و چنار عزیز
خلوتی بود با توو دردم
معجزه چیست لحظه ای آرامنا گهان آمدی تو خنده کنان
چو ن همیشه ولی کمی محزون
شاخکی از چنار در دستت
پیش رویم نشسته ای مغبون
نبض هایم عجول و بهت انگیزمرگ آنشب ولی جوان تر بود
خنده های تو مهربان تر بود
لحظه ای من سیاهی دنیا
به گمانم حضور آخر بود
چه عروجی پر از غرور کبودآخرین لحظه ها تو بودی باز
اولین لحظه را تو سوزاندی
اول و آخرم به هم دادی
زندگی را چه ساده میراندی
آمدی مردنم به سخره بری ؟!لحظه ای بعد صدای ناله ی باد
جسدی چشم هایی همیشه به راه
شاهدم باش رفتم و نامد
می کند جان چنین به اشهد ماه
کاش دیوانه منع ماه نداشتاینک اما غمین چنار کهن
میکند موی خود به شیدایی
ناله ی باد و برگ های عجول
تاب ها می خورند به زیبایی
چه عزایی پر از حضور خداگر که با من نبود زنده دلی
اینک اما ستاره بیدار است
تا همیشه شب و چنار عزیز
از پریشانیم شرر بار است
تا بماند همیشه بی تابیگر ندیدم خوشی در این دنیا
اینک اما خوشم به دیدن تو
راستی بهشت من آنجاست
باغکی پر ز فصل چیدن تو
باغ من هم پر از چنار شدهباغ من هم پر از چنار شده(وامدار فریدون مشیری)

متن زيبا آسمان

ای پرنده زیبازخم بالت را که می‌بستمعاشقت شدمنباید این‌قدر بی‌رحمانه دور می‌شدیبی پر و بالم منآسمان به آسمانچگونه دنبالت بگردم؟ای پرنده زیبااسیر زیبایی‌ات شده‌اممرا به قفس انداخته ای

متن زيبا آسمان

شب آمد و دل شد به هوای می و ساقی
آن باده ی باقی
آن ساغر و آن جام شراب و خُم پر جوش
آن کوچه ی پر خاطره و آن شب خاموش
آن شام پر از پرتو مهتاب
آن جوی پر از آب
آن ناله ی مرغ شب و آن دیده ی بیدار
آن عاشق تبدار
آن آهوی دشت و دل صیاد پر از دام
آن سنگ و کبوتر که نشسته به لب بام
آن اشک که لرزید
آن ماه که خندید
آن سلسله ی عشق تو در متن شب کوچه ی اشعار
آن خنده ی شیرین تو بر مرگ
آن جمله که از مرگ نترسید
آن عشق بهار و دل باقی
کان روز گرفتی به درون دل آن جشن
میلاد اقاقی
آن جرعه ی آخر که تو در جام نهادی
آن جام که دیریست
بر حال خرابت ره آباد ندارد
آن ساز که دیگر بگسست و طرب شاد ندارد
آن معبد هستی که به محراب وجودش دل تو خواست
سقفش بشکافی و برافشانی ازآن طرح گلی شاد
آن رنگ که بر چهره ی دنیا بفشاندی
تا باز خداوند ، از چهره ی بیچاره ی مردم بکند یاد
آن سرو که خفته به دل خاک
آن باد و بیابان
آن روح عظیم و نفس پاک
آن بوی لطیف نم باران
آن غنچه ی بازی که زبعد تو دلش گشت پریشان
آن قطره ی اشکی که به آئینه چکیده است
آن روز که دیدی ، یک تار سیاهی
در بین سپیدیِ سَرَت ناله دمیده است
آن صحبت پژمردن یک جنگل پُر برگ
آن مرگ قناری به قفس که نگرفتی تو به خود مرگ
آن مرگ پر از وحشت آدم
آن باد که پیچید
بر پیکر باغ و به دلش برد تن برگ
آن برگ که خشکید
آن دشمنی زندگی و مرگ
آن ساعت پنجاه ،آن ثانیه ی هشت
آن لحظه ی سر آمده ی عمر که پر گشت
ای یاد تو چون ساغر مهتاب
ای شعر تو چون روشنی آب
از جوشش این جام تو لبریز شرابم
از بوی دل انگیز شراب تو خرابم
این گونه مرا ساخته ای مست فریدون
قلب من از این عشق جوان است فریدون
این عشق ، این جام
این دفتر شعر این دل آرام
مدیون تو و شعر تو و این بوستان است است فریدون

متن زیبایی آسمان

یادی از فریدون عزیز
بی تو در حسرت دیدارز هرکوی گذشتم
همه تن محو خیالت که تو ای حور بهشتمبه ثریا نگرم صورت چون ماه تو بینم
چکنم من زفراقت غم ودردم بنوشتمتو کجا بودی و دل سخت به دنبال تو بود
همه شب شعر سرودم همه غیراز تو بهِشتمبه کجا می بردم عشقِ تو ای سرو خرام
که گرفتار توأم ساکن هر کوی و کِنشتمهمه بیگانه ز خویشم همه مجنون تو دلبر
تو مکن منع دلم در دل خود مهر تو کِشتمچه بگویم که چه کردی به دلم ای مه خوبان
تو بیا تا که نبینی به سرم خاکی وخِشتمهمه جویا وتو در پرده ی اسرار بماندی
همه تن عاشقم وسوخته ای جان وسرشتمنر گست مست شدو برده زمن خواب و قرارم
چکنم عاشق آن چشم تو وروی تو گشتمنکنم ترک وصالت نروم در پی دیگر
همه شب جشم تو دارم همه در ماه بگشتمچه کند احمد دیوانه که در تاب و تب است
دلبرم با دل ویرانه نگر ساکن دشتم

متن زیبایی آسمان

آسمانو هر چه آبیِ دیگراگر چشمان تو نیسترنگ هدر رفته استبر بوم روزهای حرام شدهچه رنگ‌ها که هدر رفتندو تو نشدند.

متن زیبا آسمان آبی

در بیابانی دور
که نروید جز خار
که نخیزد جز مرگ
که نجنبد نفسی از نفسی
خفته در خاک کسی
زیر یک سنگ کبود
دردل خاک سیاه
می درخشد دو نگاه
که به ناکامی ازین محنت گاه
کرده افسانه هستی کوتاه
باز می خندد مهر
باز می تابد ماه
باز هم قافله سالار وجود
سوی صحرای عدم پوید راه
با دلی خسته و غمگین همه سال
دور از این جوش و خروش
می روم جانب آن دشت خموش
تا دهم بوسه بر آن سنگ کبود
تا
کشم چهره بر آن خاک سیاه
وندرین راه دراز
می چکد بر رخ من اشک نیاز
می دود در رگ من زهر ملال
منم امروز و همان راه دراز
منم اکنون و همان دشت خموش
من و آن زهر ملال
من و آن اشک نیاز
بینم از دور در آن خلوت سرد
در دیاری که نجنبد نفسی از نفسی
ایستادست کسی
روح آواره کسیت
پای آن سنگ کبود
که در این تنگ غروب
پر زنان آمده از ابر فرود
می تپد سینه ام از وحشت مرگ
می رمد روحم از آن سایه دور
می شکافد دلم از زهر سکوت
مانده ام خیره به راه
نه مرا پای گریز
نه مرا تاب نگاه
شرمگین می شوم از
وحشت بیهوده خویش
سرو نازی است که شاداب تر از صبح بهار
قد برافراشته از سینه دشت
سر خوش از باده تنهایی خویش
شاید این شاهد غمگین غروب
چشم در راه من است
شاید این بندی صحرای عدم
با منش سخن است
من در این اندیشه که این سرو بلند
وینهمه تازگی و شادابی
در
بیابانی دور
که نروید جز خار
که نتوفد جز باد
که نخیزد جز مرگ
که نجنبد نفسی از نفسی
غرق در ظلمت این راز شگفتم ناگاه
خنده ای می رسد از سنگ به گوش
سایه ای می شود از سرو جدا
در گذرگاه غروب
در غم آویز افق
لحظه ای چند بهم می نگریم
سایه می خندد و
می بینم وای
مادرم می خندد
مادر ای مادر خوب
این چه روحی است عظیم
وین چه عشقی است بزرگ
که پس از مرگ نگیری آرام
تن بیجان تو در سینه خاک
به نهالی که در این غمکده تنها ماندست
باز جان می بخشد
قطره خونی که به جا مانده در آن پیکر سرد
سرو را تاب و توان
می بخشد
شب هم آغوش سکوت
می رسد نرم ز راه
من از آن دشت خموش
باز رو کرده به این شهر پر از جوش و خروش
می روم خوش به سبکبالی باد
همه ذرات وجودم آزاد
همه ذرات وجودم فریاد

متن زیبایی آسمان

آسمان بزرگ است و بی‌انتها. ژرف و پر رمز و راز. مامن‌گاه خورشید است، خانه ماه و ستاره، جاده ابرهای گذرا. صبح که می‌شود خورشید را فرا می‌خواند تا با تلالو نور بر پیکرش، رنگ آبی تنش را به رخ جهانیان بکشاند. آغوش باز می‌کند و ابرها را در بر می‌گیرد و به زمینیان لبخند می‌زند.آسمان هرروز آینه به دست می‌گیرد و چهره خود را با ابرها می‌آراید. باید سر بلند کرد و زیبایی‌هایش را به نظاره نشست. چراکه در ثانیه‌ای بادی می‌وزد و چهره آسمان را پاک می‌کند از ابر و آن هنگام است که تا ابدیت را می‌توان در چشمان آسمان دید.همیشه آرزو داشتم روی ابرها پا می‌گذاشتم. دوست داشتم دست‌هایم را بلند می‌کردم و تکه‌ای از آنها را مال خود می‌کردم. یا که آغوش می‌گشودم و آسمان را بغل می‌کردم. اما غافل از اینکه آسمان دست نیافتنی است و وسعتش در آغوش زمینیان نمی‌گنجد. شاید برای همین است که هنوز هم سخاوتمند است و نور و بارانش را نثار زمین می‌کند.فقط می‌توان زیر سقف بلندش ساعت‌ها قدم زد و با ساکنانش نجوا کرد. به ستارگانش چشم دوخت و وسعت قلبش را ستود.آسمان هم مثل ما آدم‌هاست. هرروز چندباری رنگ عوض می‌کند. آبی می‌شود، زرد، قرمز، سیاه. حال و احوالش همیشه ثابت نیست. گاهی طوفانی است و گاهی ابری. دلش هم که بگیرد می‌بارد. بیشتر وقت‌ها آرام است. البته گاهی هم می‌غرد. اما هرچه هست زیباست. هررنگی که باشد تماشایی است. چه ببارد چه صاف باشد دیدنی است. حس کردنیست.دل زمین که بگیرد دل آسمان هم می‌گیرد. آنقدر می‌بارد تا روح تازه‌ای به سیاره خاکی بدهد. جان زمین به آسمان بند است. اما این روزها چیزی جز دود و سیاهی از زمین نصیب آسمان نمی‌شود. سایه سیاهی زمین بر پیکر آبی آسمان می‌افتد و لذت تماشایش را پنهان می‌کند. جان زمین به آسمان بند است. بیایید جان زمین را از آن نگیریم.

متن زیبایی آسمان

مقدمه گفتگوی ابر و اسمان : روزی یک ابر در آسمان پهناور در یک روز آفتابی و دل انگیز شروع به سخن با آسمان کرد.توصیف انشا : ابر پنبه ای در گوشه ایی از آسمان در حالی که همراه با نسیم ملایم باد از این سو به سوی دیگر مانند گهواره ایی تاب می خورد رو به آسمان گفت: ای آسمان تو که پهنایت آنقدر وسیع است که انتهایت را نمی بینی و بر سرتاسر زمین همچون سقفی بزرگ برافراشته ای خسته نمی شوی؟ آسمان که به حرکت پیچ و تاب ابر نگاه می کرد با لبخندی به بزرگی دلش گفت: نه. من از اینکه همه ی مخلوقات مرا به عنوان سرپناه خود می دانند بسیار شادم و از این اصلا خسته نمی شوم اما تو چه؟ تو از اینکه هر تکه ی وجودت در قسمتی جداگانه پخش و پلا شده است ناراحت نمی شوی؟ ابر از مصاحبت با آسمان خوشحال بود گفت:نه، من از اینکه همه جا تکه ایی از وجودم هست و هر ثانیه در حال بارش هستم و عده ایی از باران پر برکتم شادمانند. بسیار شاد هستم و ثانیه ایی دیگر در  نقطه ایی دیگر تکه ایی از وجودم همچون چتری در برابر تلاش شدید آفتاب سایه می اندازد و لبی خندان می سازد ، موجب شادی ام می شود. ابر با کنجکاوی فراوان گفت: پس چرا گاهی رنگ می بازی و این سفیدی تبدیل به سیاهی می شود؟ ابر با صدای تحلیل رفته ای گفت:نتیجه گیری : همه در لحظاتی عصبانی می شوند و این عصبانیت عواقبی دارد همچون رنگ تیرگی و صدای غرشم که نشان از طوفانی خوفناک می دهد اما همیشه این طوفان باقی نمی ماند و خیلی زود همه جا را صلح و آرامش فرا می گیرد. آسمان گفت: زمان هایی که تو نیستی در آسمان دلم ، من و خورشید تنهایی می درخشیم دلم برایت خیلی تنگ می شود.ابر گفت: من همیشه از کنار تو بودن لذت می برم اما گاهی سقف خدا نیاز به درخشیدن تنهایی دارد، در حالی که من در گوشه ایی دیگر در حال فرود آوردن الماس های درخشان بر سر برترین مخلوقات جهانم که زیر لب شکر می گویند.

متن زیبا آسمان آبی

توصیف آسمان ابریموضوع: توصیف آسمان ابری مکان: محوطه روبروی کلاس های مدرسه راهنمایی   حدود ساعت 13:20 دقیقه چهارشنبه اوایل دیماه 91 است. با همکلاسی هایمان در حیاط مدرسه مشغول نوشتن انشا هستیم . به آسمان ابری  نگاه می کنیم پروانه می گوید: صبح که از خواب بیدار شدم هوا ابری بود . انگار آسمان از چیزی ناراحت است و بغض های چندین ساله اش را می خواهد خالی کند.  ناگهان خورشید از    لابه لای ابرها ی پنبه مانند چشمک زنان بیرون می آید و به ما سلام    می کند. به به عظمت خداوند راببین! ابرها دوباره جلوی خورشید را گرفتند . او که بسیار  مغرور است نمی خواهد تسلیم ابرها شود نسیم خنکی او را همراهی   می کند و بر ابرها چیره می شود. اما  دوباره ابرها آمدند انگار در آسمان رقابتی بین خورشید و ابرها ایجاد شده است. نمی دانم امروز کدام یک پیروز میدان خواهند شد؟ خورشیدی که غرور دارد یا ابرهایی که بسیار غمگین به نظر می رسند؟ در سمت شمال آسمان صاف و دل انگیز می شود اما در گوشه ای از سمت جنوب ابرها سیاه و تیره دیده  می شوند . ای کاش زنگ انشای ما تمام نمی شد و می توانستیم تا ساعت ها به این آسمان ابری خیره شویم و زیبایی های آن را درک کنیم.

متن زیبایی آسمان

انشای گروهی دانش آموزان پایه سوم راهنماییموضوع: توصیف آسمان ابریمکان: محوطه روبروی کلاس های مدرسه راهنمایی حدود ساعت 13:20 دقیقه چهارشنبه اوایل دیماه 91 است. با همکلاسی هایمان در حیاط مدرسه مشغول نوشتن انشا هستیم . به آسمان ابری  نگاه می کنیم پروانه می گوید: صبح که از خواب بیدار شدم هوا ابری بود .انگار آسمان از چیزی ناراحت است و بغض های چندین ساله اش را می خواهد خالی کند.  ناگهان خورشید از    لابه لای ابرها ی پنبه مانند چشمک زنان بیرون می آید و به ما سلام    می کند. به به عظمت خداوند راببین! ابرها دوباره جلوی خورشید را گرفتند . او که بسیار  مغرور است نمی خواهد تسلیم ابرها شود نسیم خنکی او را همراهی   می کند و بر ابرها چیره می شود. اما  دوباره ابرها آمدند انگار در آسمان رقابتی بین خورشید و ابرها ایجاد شده است. نمی دانم امروز کدام یک پیروز میدان خواهند شد؟ خورشیدی که غرور دارد یا ابرهایی که بسیار غمگین به نظر می رسند؟در سمت شمال آسمان صاف و دل انگیز می شود اما در گوشه ای از سمت جنوب ابرها سیاه و تیره دیده  می شوند . ای کاش زنگ انشای ما تمام نمی شد و می توانستیم تا ساعت ها به این آسمان ابری خیره شویم و زیبایی های آن را درک کنیم.

متن زیبای آسمان ابری

هر کجا هستم٬باشم‌آسمان مال من استپنجره٬‌فکر٬‌هوا‌٬عشق‌زمین مال من استچشمها را باید شستجور دیگر باید دیدچترها را باید بستزیر باران باید رفت“سهراب سپهری“

متن زیبای آسمان ابری

کاش باران بودم
و غم پنجره را میشستم
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده
از سر عشق ندا میدادم
پاک کن پنجره از دلتنگی
که هوا دلخواه هست
گوش کن باران را
که پیامی دارد
دست از غم بردار
زندگی کوتاه هست
باز کن پنجره را
روز نو در راه هست

متن زیبا آسمان شب

به باران دل نبندکه هر چهار فصل دیوانه ‌ات خواهد کرداگر ببارد ، از شوقاگر نبارد ، از دلتنگی

متن زیبا آسمان ابری

باران که شدی مپرس این خانه ی کیستسقف حرم و مسجد و میخانه یکی ستباران که شدی پیاله ها را نشمارجام و قدح و کاسه و پیمانه یکی ست“مولوی”

متن زیبای آسمان

دیشب که باران آمد ؛ می خواستم سراغت را بگیرم
اما خوب می دانستم ؛ اینبار هم که پیدایت کنم ؛ باز زیر چتر دیگرانی . . .

متن زیبای آسمان ابری

پنجره، آرزوی كوچكیستوقتی خدا آنقدر مهربانستكه باران را آفريدو باران اتفاق قشنگی نيستبرای چشمهايی كهآرزوی كسی نباشد

متن زیبا آسمان ابری

دریای منی مرا به طوفان بسپار
دستور بده،بگو به من، جان بسپار
بر دوش تو گر جنازه ام سنگین بود
تابوت مرا به باد و باران بسپار

متن زیبا آسمان شب

به باران دل نبندکه هر چهار فصل دیوانه‌ات خواهد کرداگر ببارد ، از شوقاگر نبارد ، از دلتنگی …

متن زیبا آسمان

شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
چه بگویم با تو ؟دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من
باز از دست تو اي رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود

متن زیبای آسمانی

باران که میزند ؛ هـمه چیز تازه می شود
حتّی داغِ نبودن ِ تو . . .

متن زیبا آسمان شب

دمش گرم ، باران را می گویم …به شانه ام زد و گفت :خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .

متن زیبا آسمان

عاشقی را دیدم زیر باران
با چمدانی خیس
بی خداحافظی
راهی سفر بود
او به من گفت :
عشق بارانی ست
که یک روز به تو هم مي رسد
نمی دانست که من خودم بارانم

متن زیبا آسمان من

دلم به عظمت باران برایت دلتنگی میکند…امروز عجیب؛ بی واژه؛ بی حصار… ؛می خواهمت…

متن زیبایی آسمان

از این پس تنها ادامه خواهم داد.
حتی در زیر باران امیر افبی
به تقاضای چتر هم پاسخ ردمیدهم…
می‌خواهم تنهای ام رابه رخ این هوای دونفره بکشم .
باران نبار،…من نه چتردارم نه یار

متن زیبا آسمان آبی

مي روم…
به کجا…؟
نمی‌دانم…
حس بدی ست…
بی مقصدی…!
کاش نه باران بند مي آمد…
نه خیابان به انتها مي رسید

متن زیبا آسمان آبی

باران که میبارددلم برایت تنگ تر می شودراه می افـتمبدون چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه . . .

متن زيبا آسمان

از این پس تنها ادامه خواهم داد.
حتی در زیر باران امیر افبی
به درخواست چتر هم پاسخ ردمیدهم…
می خواهم تنهای ام را به رخ این هوای دونفره بکشم .
باران نبار،…من نه چتردارم نه یار^

متن زیبای آسمان ابری

مي روم…
به کجا…؟
نمیدانم…
حس بدی ست…
بی مقصدی…!
کاش نه باران بند مي آمد…
نه خیابان به انتها مي رسید

متن زیبای آسمانی

قدم زدن دونفره زیر باران یکی از برترین کارهایی هست که مي توان در این جهان انجام داد،حالا اگر هوا بارانی شده و دل شما قدم زدن مي خواهد سراغ اس ام اس هاي زیر بروید.^

متن زیبا آسمان آبی

باران را دوست دارم
اما نه آن زمان
که کودکی از راه شستن قبر
نان مي خورد

متن زیبایی آسمان

دیر آمدی بارانآن روز که منتظرت بودمدعا کردم بیایی ناز کردیامروز که نمیخواهمت آمدیآمدی تا تنهاییم را یاد آور شوی ؟

متن زیبای آسمانی

باران را دوست ندارم اگر بوی وجود تو در تک تک قطرات آن نباشد

متن زیبای آسمان

باران که مي بارد تمام کوچه هاي شهر پر از فریاد من هست
که مي گویم : من تنها نیستم ، تنها منتظرم همین

متن زیبا آسمان شب

عاشقی را دیدم زیر باران
با چمدانی خیس
بی خداحافظی
راهی سفر بود
او به من گفت :
عشق بارانی ست
که یک روز به تو هم مي رسد
نمیدانست که من خودم بارانم

متن زیبای آسمان ابری

ماه من غصه چرا ؟!!
دل به غم دادن و از یأس سخن گفتن کارآنهایی نیست که خدارادارند
ماه من
غم و اندوه اگرهم روزی مانند باران بارید
یادل شیشه اي توازلب پنجره ي عشق زمین خوردوشکست
بانگاهت به خداچترشادی بازکن وبگوبادل خود
که
خدا هست هنوز

متن زيبا آسمان

باران که بند بیاید…
تازه خاطره ها شروع مي کنند به چکیدن

متن زیبای آسمان

تو را در تمامی لحظاتم دارم
باران که میبارد،خیالم خیس از یاد تو می‌شود
و ب مهتاب که مي نگرم صورتت در برابر چشمهایم نقش میبندد
چه حس خوبیست داشتن تو

متن زیبا آسمان ابری

باران که میبارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افـتم
بدون ِ چتر ؛ من بـغض میکنم ؛ آسمان گـریـه . . .

متن زیبا آسمان

کارِ شاقی نکرده ام !
فقط به زانو در نیامدم
فقط تاریکی را از تکلم بیهودگی بازداشته ام …
دشوار نیست
شما هم بگویید نور !
بگویید امید
بگویید عشق !
آدمی
چیزی شبیه به بویِ خوشِ باران است …
سیدعلی صالحی

متن زیبا آسمان ابری

زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست…
زندگى یعنى همین پرواز‌ها،
لبخند‌ها ،آواز‌ها…
زندگی ذره‌ي کاهیست، که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی ست، که خوارش کردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجز مشاهده یار
زندگی نیست بجز حرف محبت

متن زیبایی آسمان

دلتنگِ تو
از راه
به روزی دیگر
می رسم
به ساعتی دیگر
خیابانی دیگر
خزانی دیگر
باران ِ کماکان ِ من
در انتظار ِ هر چه ایستاده باشم
تویی
که آغاز می شوی
و به هر کجا که رسیده باشم
از تو ست
که تَرَم
یاور مهدی پور

متن زيبا آسمان

باران همه ي وقت حادثه اي شاعرانه نیست
از انهایی که سقفشان شده هست آسمان، بپرس

متن زيبا آسمان

از تاریخِ عکس هامان بیرون بیا
پای آغوشِ من در میا‌‌ن است !
شعری
نوازشی
یک استکان چای
یا هر چیزی
هر چیزی که پنجره‌های بسته را باز کند
هر چیز که خاطره ی عشق را
در گوشه گوشه‌ ی خانه زنده کند !
دل ، باران می‌‌خواهد
و شانه‌های پر اعتماد …
نیکی‌ فیروزکوهی

متن زیبا آسمان

ساکت که مي شوی
چشمانت پر از بوسه مي شود
و لب هایت
در التهاب یک گل سرخ
زیر باران مي تپد
تو را
در رنگین کمان آغوشم
قاب مي گیرم
و چونان پرنده اي در مشت رها مي شوم
در افق هاي آبی
تو هیجانی ست
شورش چشمانت
در اعتصاب لبهایت

متن زیبایی آسمان

انقدر دوست دارم که پروانه ها گیج می‌شوند
گل ها تعجب می کنند
و باران دلش اب میوفتد

متن زیبا آسمان ابری

اس ام اس باران عاشقانه
کاش باران بگیرد …
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…
و من همۀ ي دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…
و با گوشه ي آستینم همه ي را یکباره پاک کنم

متن زیبای آسمانی

ای فصل با باران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ماای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها
زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران مااین ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ماابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران مابر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان
زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران مااین ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران مایک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما…مولانا

متن زیبا آسمان آبی

حرفی برای گفتن ندارم
مثل تمام مترسک ها!!!
آدم برفی ها!!!
لانه های خالی لک لک ها!!!
من پاسبان شهری بی صدا هستم
اینجا همه چیز آرام است!!!
حتی کلاغ ها هم قارقار نمی کنند
جغدها هم
خبری از آهنگ دل انگیز بلبل ها نیست
دلم مثل طوطی جفت مرده
گوشه قفس سینه ام کز کرده
دلم برای دلم می سوزد
خالی از هر شور و شعر و شوق!!!!
شاید تقصیر هواست
این روزها ، هوا سرد و دلگیر است
ابری ، بی خورشید و بی باران!!!!!

متن زیبا آسمان ابری

بوسه‌هایم ابری می‌شوند
و پشت سرت
آسمان، آسمان فرو می‌ریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقت می‌خوابند و
سراغت را می‌گیرند
هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو می‌ریزند
بوسه‌هایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسه‌هایم تکه ابری بی مرزند
و گردباد سبز عشق
که یک‌سر سراغ تو را می‌گیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانه‌ات شنیدی
بدان بوسه‌های من است
که دارد در خانه‌ات را می‌کوبدلطیف هلمت

متن زیبایی آسمان

یاد تو هرشب در این دل باز مهمان می شود
در هوای ابری دل عشق باران می شود
هرکجا باشم چو آنجا نیست احساسی ز تو
کبریای این جهان یکباره زندان می شود
عاقلان ار معرفت یابند چیزی داده اند
آری هر عاقل برای عشق نادان می شود
یوسفا چون تو به جان آیی چه غوغایی شود
از قدم هایت چه زندان ها گلستان می شود
عشق تو روحی دگر را می دمد در جان من
بذر تو آید اگر، این خاک بستان می شود
من که می دانم تو می آیی تو شمس پشت ابر
چهره ی گریان دل ها باز خندان می شود

متن زیبا آسمان آبی

باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کردتا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کردگل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرداز دامن که تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کردشاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کردسعدی

متن زیبای آسمان

هوا ابری شده چون دلش گرفته
میخواد گریه کنه اما چه جوری
هوا ابری شده چون میخواد بارون بباره
هوا رو خنک کنه
هوا ابری شده همچون سرد شده
با گرمای دستان هم مهربون باشیم
هوا ابری شده چون میخواد برف ببیاره
بریم تو خیابونا برف بازی کنیم
هوا ابری شده خورشید پیدا نیست
به خاطر این که میخواد گریه کنه

متن زیبایی آسمان

روزی‌ست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی‌شوید گردبلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همی‌کند که می‌باید خوردخیام

متن زیبا آسمان من

به دنبال تو می‌گردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو می‌کنم
در میان بال‌های پرندگان و برگ‌ها
و تنها منظره رنگ پریده میدان شهر پیداستهالینا پوشویاتوسکا 
مترجم: ضیاء قاسمی

متن زیبایی آسمان

هوا…هوای ابریست…
دلم را میگویم…
سرم را که رو به آسمان میکنم..خوشحالم
زیرا..
آسمان هم با من هم درد است…

متن زیبای آسمانی

دلم احساس غم داره ، واسۀ بودنِ باتو همه دنیا رو کم داره ، دراین انبوه ویرونی دراین غُربت ، پريشونی هوای این دل ابریم شاید يه خورده بارونیم حالا بُغضی داره دائم چشات وقتی که غم داره شبه ، مهتاب وکم داره تنت یه کفتر خسته اس لبِ بومی رو کم داره همش این پا واُون پا کرده دل عُمری واسه گفتن حالا دیگه فقط فردا رو ، کم داره !؟

متن زیبایی آسمان

امشب
هوا پس است
رعد و برقی است در من
دلیل این همه بارش بی گدار را فهمیدم
تُشَک من ابریست
هوای دل من هم….

متن زیبای آسمانی

دلم امشب هوای ابر دارد
نمی بارد ،کمی هم صبر داردچرا با بخت ما بازی؟!که بی شک
قضا دستی به دست ِ جبر داردنمی آید به چنگم آن وحشی
پری چشم است و پای ِ ببر داردچرا او دَر نمی آید به کیشم
دلیلش آنکه کیش ِ گبر داردبگو سالار نیستی در هوایش
که پایانت نشان از قبر دارد.

متن زیبایی آسمان

در سمت توام
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم
هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند …
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود…
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم…
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام…
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست( محمد صالح علاء)

متن زیبای آسمانی

نکند حقیقت است؟ نه! به گمانم اینکه آری؛
به سرت هوای من نیست! تو هوای تازه دارینرسیده بود به افطار و به جرعه ای شکستی
که نه راه کافری بود و نه طرز روزه داریمنم آسمان پنهان شده در هوای ابری
و تو آن پرنده ای که خبر از دلم ندارینه توان رفتنم هست نه برای ماندنم جا
نکند تو هم به زانو سرِ بی کسی گذارینه سکوتم از خوشی بود نه علامت رضایت
که گذشته حال و روزم ز هوای گریه زاریو خداکند بچسبد به دلت هوای تازه
نرسد هوای روزی که به حال من دچاری

متن زيبا آسمان

تا گل از ابر آب حیوان یافت
گرد خود صد هزار دستان یافتزره ابر گشت پیکان باز
جوشن آب زخم پیکان یافتگل خندان چو برفکند نقاب
ابر را زار زار گریان یافت

متن زیبا آسمان شب

هوای ابری شعرم مریض و تــب دار است!
هنوز منتــــــــظر دیدن رخ یــــــــار است
سپــــید بودن بخت من٬از قــــــــدوم تو بود
اگر چـه از غم رویت٬دلــــــم عزادار است
به هر کجا که بدیدم٬ شــکوه نــــــام تو بود
برای تو به لب آوردنم چه دشـــــوار است!
چه غـــم که تو گذری و روی که مـــی دانم:
تمــــــام دلهره ها از جـــــفای دلدار اســـت
قدم قدم به تمـــاشــــا بیا که خـــواهی دید:
بخاطرت همه جانــــم به پای این دار است
نمــاز عشق که خواندی ٬سلام کن که دلم
هنوز منــــــتظر دیدن رخ یار است…….

متن زیبای آسمان ابری

دیگر به زوال خویش فکر می کنم
وقتی تو نیستی…
لبریز درد های فراوان شدم
وقتی تو نیستی….
آغوش نیست که بر آن خستگی سالهای هجرم
را بریزم….
دور از چشم های غزل های ناب خویش
در این فضای تازه ی تازه
تنهایی هایم را ریخته ام …
با شعر نو بی وزن بی آهنگ
با ترس و دلهره احساس های خودم را که زیر پ‍ای عابران عمدا له می شوند .فریاد می کنم..
در این هوای ابری و طوفانی تو نیستی
با چشم هایم عکس می گیرم- نه اشک نمی ریزم-
از این همه سردرگمی هایی که سهم ماست!!!!
تو نیستی جای تو هم خالی است
خاموش می مانم
یک ریز شعرهای تازه می خوانم
افسرده و تنها
دنبال یک آغوش می گردم
آرام می گیرم
اما تو اینجا نیستی
من گریه هایم را در خلوت و تنهایی شبهای خود دارم
من زیر بالش اشک هایم را قایم می کنم هر دم!!!!
تقدیم به زیباترین مهتاب زندگی ام که خیلی زود رفت و ‍رواز کرد همراه با ستاره ای که با خود برد…

متن زیبایی آسمان

هر زمان ابر از هوا نزلی دگر می‌افکند
هر نفس باغ از صبا زیبی دگر می‌آوردابر تر دامن برای خشک مغزان چمن
از بهشت عدن مروارید تر می‌آوردهر کجا در زیر خاک تیره گنجی روشن است
دست ابرش پای کوبان باز بر می‌آوردطعم شیر و شکر آید از لب طفلان باغ
زانکه آب از ابر شیر چون شکر می‌آوردعطار نیشابوری

متن زیبا آسمان

چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد
می خرامد شب در میان شهر خواب آلود
خانه ها با روشنایی های رویایی
یک به یک در گیر و دار بوسه بدرود
ناودانها ناله ها سر داده در
ظلمت
در خروش از ضربه های دلکش باران
می خزد بر سنگفرش کوچه های دور
نور محوی از پی فانوس شبگردان
دست زیبایی دری میگشاید نرم
میدود در کوچه برق چشم تبداری
کوچه خاموشست و در ظلمت نمی پیچد
بانگ پای رهرو از پشت دیواری
باد از ره میرسد عریان و عطر آلود
خیس
باران میکشد تن بر تن دهلیز
در سکوت خانه می پیچد نفس هاشان
ناله های شوقشان ارزان و وهم انگیز
چشمها در ظلمت شب خیره بر راهست
جوی می نالد که آیا کیست دلدارش؟
شاخه ها نجوا کنان در گوش یکدیگر
ای دریغا… در کنارش نیست دلدارش
کوچه خاموشست و در ظلمت نمی پیچد
بانگ پای رهروی از پشت دیواری
می خزد در آسمان خاطری غمگین
نرم نرمک ابر دود آلود پنداری
بر که میخندد فسون چشمش ای افسوس؟
وز کدامین لب لبانش بوسه میجوید؟
پنجه اش در حلقه موی که میلغزد؟
با که در خلوت به مستی قصه میگوید؟
تیرگی ها را به دنبال چه میکاوم
پس چرا
در انتظارش باز بیدارم؟
در دل مردان کدامین مهر جاوید است؟
نه… دگر هرگز نمی آید به دیدارم
پیکری گم میشود در ظلمت دهلیز
باد در را با صدایی خشک میبندد
مرده ای گویی درون حفره ی گوری
بر امیدی سست و بی بنیاد میخندد
(فروغ فرخزاد)

متن زیبا آسمان ابری

مــــــرا بگــذار و بگـــذر نازنـیـــــــــــنم
هــــــوای حوصـــــله بـسیـــار ابریـــستمـــــیان شـــاخــه ســــاران درنــــد شــت
کــــنار بــرکـــه ی غمخانه قبــــــــریستنه قبـــــــری کــــــــــه نـــــوای غــم نوازد
نه قبـــــــری که دلـــــــــی دلگیـــــــرسازدنه آن قبــــــــــری درونش جـــــسم باشـــد
نه قبــــــــــــری که برویــــــش اســم باشدبیـــــا بنگــــر که این قــــبر”غریب” است
غــــریبی که همه عـــمر در فــــریب استهمــــه عـــمـــــر را فــــریب یار خوردیم
فــــــریب قـصه اش هـــــر بار خـــوردیمدل پـــاک مـــــــرا ناپــــاک کــــــــــردی
گــــــرفــــتی روحـــــمو در خاک کــردیدرون قـــــبر،نه جســــمم بلکـه روح است
به ســــینه غــصه و غـــم همچو کوه استبیـــــــا فــــرهاد گــــــونه تــیــــــشه بردار
تو کــــــــوه غصــــــه را از ریشـــه برداردل زار مـــــــرا پـــــر پـــــر نمـــــــودی
مــــــگـــــر پـــــایان قصـــــه خود نبودی؟مــــــگر زندانــــــــــــی روحــــم نکــردی
مــــــگر پشـــــتوانه چون کـوهـم نکــردیمــــــرا سنـــگیــــن مــــثال کـــوه خواندی
مــــــرا ســـــکــان دار نــــــوح خــــواندیبیــــــا چـــون کشـــــتی ام بر گــل نشسته
بیـــا از کـــــوه غصـــــه دل شکــــــــستهبیـــــــا فـــــــرزند مــــن غمخوار من باش
تو فـــــرزند “غـــریب”م بودی ای کـــاشحسین اسکندری “غریب”

متن زیبای آسمانی

ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می‌ ارغوانی استدر زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی استساقی بیا و جام می‌ مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی استوحشی بافقی

متن زیبای آسمان ابری

ای ابرهای دل گرفته چو من رها شوید
باریده بر این عاشق و از ابری جدا شوید
باریده بر این عاشق و قلبش را نفس دهید
باریده بر این عشق و به ریه هایش هوا شوید

متن زیبا آسمان ابری

دگر باره شد از تاراج بهمن
تهی از سبزه و گل راغ و گلشنپریرویان ز طرف مرغزاران
همه یکباره بر چیدند دامنخزان کرد آنچنان آشوب بر پای
که هنگام جدل شمشیر قارنز بس گردید هر دم تیره ابری
حجاب چهره خورشیدی روشنهوا مسموم شد چون نیش کژدم
جهان تاریک شد چون چاه بیژنبه باغ افتاد عالم سوز برقی
به یک‌دم باغبان را سوخت خرمنپروین اعتصامی

متن زیبا آسمان ابری

دوباره هوای دلم ا بری شده است….
.اسمان چشمانم بارانی شده است.
جور دیگر میبینم ..غصه ها رنگی شده اند..
عشق لباسش کنده..وخیانت چه لباسی بر تن کرده…
ادمها چه پوشالی شده اند…
بوی کاهگل باران خورده ،بوی یاس،بوی اطلس سپید،…
پاورچین پیچک های باغ….دیگر نمی اید زباغ….
اینجا در خیابان بوی دود ….عصر اهن ویاس کبود….
.چه شیک میخندند ادمها…کجاست سهراب ؟جویبار لحظه ها جاری…
لحظه ای نیست که باشد جاری….. همه شان تو خالی …
.عشقها پوشالی …..کس نمی پرسد خانه دوست کجاست؟
تو که گفتی : کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد…
سهراب دیر گاهیست که اینجا همه چی بی قانون است….
عشق زیر پای دلار لگدکوب است..
.ادرس خانه دوست ادرس وب شده است…چه بگویم اخر…
اما اینجا زیر گنبد کبود..توی این شهر شلوغ…
.پلک شب که میخوابد….. چشم یک زنی اینجا تا ستاره میبارد…
…هرشب وهر شب بی بهانه میخواند ….
مرغ احساسش میبرد او را در هوای بارانی..
میبرد تایاس …اطلسی ها و.یک بغل احساس …
.بوی شب بوها
شبنم گلها..فارغ از دنیا …
مینویسد او ..من یک انسانم.پر زاحساسم…
گر چه میگریم بی بهانه من هستم…
شب
به احساس من یک ترانه میخواند

متن زیبای آسمان ابری

از ابر اندرآمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارمفردوسی

متن زیبا آسمان من

رخت برگیر ازین خراب که هست
بام سوراخ و ابر طوفان بارسنایی

متن زیبای آسمان ابری

زمین سوخته را ابر می‌کند سرسبز
امید نامه صائب به ابر رحمت اوستصائب تبریزی

متن زيبا آسمان

گفتی که ابر گشت فلانی ز آب چشم
این ابر مدتی ست که اندر هوای تستامیرخسرو دهلوی

متن زيبا آسمان

نه ابر از ابر نیسان درفشان‌تر
نه باد از باد بستان خوش عنان‌ترنظامی

متن زیبا آسمان ابری

ماننده ابری تو هم مظلم و بی‌باران
تاریک مکن ای ابر یک قطره ببار آخرمولانا

متن زیبا آسمان شب

ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می‌می‌خواهم و مطرب که می‌گوید رسیدحافظ

متن زیبا آسمان من

هوای ابر و قطره قطره باران
کدامین ابر؟ ابر نوبهارانوحشی بافقی

متن زیبا آسمان ابری

دانی که چیست قطره باران نوبهار
ابر از حیای دیده ما می‌کند عرقخواجوی کرمانی

متن زیبا آسمان

کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه‌هایتحسین منزوی

متن زیبای آسمان

چون صاعقه در کوره‌ی بی صبری‌ام امروز
از صبح که برخاسته‌ام ابری‌ام امروزمحمدرضا شفیعی کدکنی

متن زیبایی آسمان

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با منسیمین بهبهانی

متن زیبا آسمان آبی

چگونه می‌رود به سمت بیکرانه‌ها
که ابر گریه می‌کند برای رودخانه‌هانجمه زارع

متن زیبا آسمان من

هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفتهرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران… دلم گرفتمجید ترکابادی

متن زیبا آسمان ابری

هوای دلم بد جور ابریست
تلنگری میخواهد ، ببارد
سکوت لحظه لحظه ی دلم را چگونه جوابگو باشم؟!
بغض بد جور گلویم را گرفته و هق هق میخواهد
شانه ی دوست داشتنی و نم ناک باران
پشت در تنهایی ایستاده
نمی توانم !
نمی توانم بنویسم اشکهایم را
که چه گرم بر گونه ی خاطراتم جاری شده اند
و لبهای داغم !
داغ از هق هق بی وقفه ی نبودنهایت
بی انصاف کمی برگرد به نگاهم
کمی برگرد به لبخندهایم
کمی آغوشت را جستجو کن
شاید هنوز هم بوی مرا میدهد!
امشب عجیب سرشار گریه های نبودنت شده ام
کنار ایوان قدیمی هنوز هم نگاهت را دارم!
روزهاست که با آیینه با احترام سخن میگویم
آیینه ی قدی را میگویم
هنوز هم تمام قد نگاهت را به تصویر میکشد!
هوای دلم بد جور ابریست
کمی به خاطراتم برگرد
دستهایم سردشان شده بهانه ی نگاه گرمت را میگیرند!

مرتضی(هیوا)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *