متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

سلام خواهری …خواهرجونم با من که باشی هیچی نمیخوامدنیارو بی تو اصلا نمیخواموقتی تو هستی قلبم آرومهوقتی که هستی من محکمواستوارموقتی میدونم که هوامو داریبی تو من میمیرم زندگی سخته

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر که داشته باشی میشه همه دنیات.
خواهر که داشته باشی هر روزت یه روزه جدیده.
خواهر که داشته باشی دیگه ناراحتی تو زندگیت معنا نداره.
خواهر که داشته باشی شبا با هم تا صبح بیدارید و حرف می‌زنید.
خواهر که داشته باشی یه تکیه‌گاه امن داری.
خواهر که داشته باشی یه همراه و هم‌پا داری.
خواهر که داشته باشی یه حس خوب، یه دنیا مهربونی، یه دنیای دخترونه، یه پایه برای خل‌بازیات داری.
خواهر که داشته باشی تو اوج آسمونایی.
خواهر که داشته باشی روح خودت را توی یک جسم دیگه هم داری.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهردارنده نگاه زیباپشتوانه خوبیمهرباندوستت دارمصاحب هنر القای تاثیرات خوبمجذوب کلامتبگو تا سیراب شوم از بیانتسبدصمغ اندود نفوذ ناپذیرخواهریادآور استنشاق عطرگل یاساحساس مشترکآرام می شوم بایادتآزاد می شوم درکنارترها می شوم درآسمان پرواز می کنم باصدایتبرروی سنگ مرمر باخط خوش می نویسمخواهر دوستت دارمشاعر: جابر قربانی

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر و برادر، افرادی هستند که به ما درباره عدالت، همکاری و مهربانی و مراقبت را آموزش می‌دهند.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر خوب و مهربانم
دوست داشتنت بوی باران می دهد
همان قدر بی مقدمه ، همان قدر بی دغدغه
فقط یادت باشد مثل باران مرا بی واسطه دوست داشته باشی . . .

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یک هدیه برای قلب، یک دوست برای روح و یک فرصت طلایی برای زندگی است.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یک دوست ابدی است.

متن برادر یعنی پشتیبان

سلام خواهری …
خواهرجونم با من که باشی هیچی نمیخوام
دنیارو بی تو اصلا نمیخوام
وقتی تو هستی قلبم آرومه
وقتی که هستی من محکمواستوارم
وقتی میدونم که هوامو داری
بی تو من میمیرم زندگی سخته
فقط با عشق توست که من زنده ام …
دوستت دارم همه زندگی من …

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشهخواهر یعنی اون جمله‌های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمیشهخواهر یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار دلت می‌گیره یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشهخواهر یعنی وقت اضافه؛ یعنی تو همیشه عزیزی حتی توی وقت اضافهخواهر یعنی تنهایی‌هام رو می‌سپرم دست تو چون شک ندارم می‌فهمیشخواهر یعنی یه راه دو طرفه، یه قدم من یه قدم تو؛ اما بدون شمارشخواهر یعنی یه تکیه‌گاه همیشگیخواهر یعنی کسی که همیشه پشتته حتی اگر اشتباه کرده باشیخواهر یعنی اشکاتو غریبه پاک نمی‌کنهخواهر یعنی نفسخواهر یعنی مهربون بودنخواهر یعنی درد دل خوب گوش دادنخواهر یعنی تو هر شرایطی کنارت بودن

متن برادر یعنی پشتیبان

از مَلَک‌ها و پریان سَرتریمهربان‌تر از تو در دنیا ندیدم خواهریاین زبانم قاصر است از وصف توچون تو رویایی و من خاکستریچشم تو چون دُرِّنایاب است عزیزابروانت همچو شمشیر نبرد است تیزتیزدلخوشم در آسمان چون با تواَمخواهرم از طالعم اشکی نریزگر نباشی من عصایم سربی استبا تو هر شب آسمانم آبی استهرکُجا باشم، به یادت قانعمچون که مهرت در دلم حکاکی استآرزوی است بر دلم خوشبختی‌اتروحم و جان و تنم قربانی‌اتقرن‌هاست کس ندیده در زمین این همه صداقت، پاکی و انسانیتهر چه گفتم قطره ایست از مهراوخواهری چون او رویاییست بر سرم

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یعنی یک لبخند واقعی گوشه لب ؛برای همیشه خواهر یعنی: مهربون بودن خواهر یعنی: درد دل خوب گوش دادن خواهر یعنی: تو هر شرایطی کنارت بودن

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

اگر خاطرات کودکی‌ام روی آسمان شب پخش می‌شد، خواهرم ستاره درخشان آن بود.

متن برادر یعنی پشتیبان

هیچ کس در جهان وجود ندارد که انسان و خواسته‌هایش را بهتر از خواهر بشناسد.

متن برادر یعنی پشتیبان

من دوست دارم مثه ی بچه اولی باشم که بهم دیکته بگی،
بگی بنویس دلتنگی
میدونم چه جوریه ها اما باز اشتبا بنویسم
چون انقدر دلتنگم دلتنگم
که دوست دارم هزار بار بنویسم دلتنگم برای تو خواهرجون همیشه…
بی حد و اندازه دوستت دارم خواهر عزیزم.

متن برادر یعنی پشتیبان

عشق خواهر، از همه احساسات انتزاعی‌تر است.
“اوگو بتی”

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یعنی یه تکیه گاه همیشگی…
خواهر یعنی کسی که همیشه پشتته حتی اگر اشتباه کرده باشی…خواهر یعنی اشکاتو غریبه پاک نمی کنه…خواهر یعنی…اصلا چرا این همه حاشیــه میــرم؟؟ازنظر من خواهر یعنی یـه کلـمه…نفــسهر وقت تونستی فاقد نفــس کشیــدن زندگــی کنـی،میــتونـی بــدون خواهـــرم زندگــی کنــی!

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر که داشته باشی قلبت به خانه‌ای می‌ماند که همیشه چراغ یک اتاقش روشن است.

متن برادر یعنی پشتیبان

بهترین خواهر دنیاچو قلب شب تاریک تنهایی هایم دوستت دارمچو بامداد خوش دوستت دارمبه یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدارچه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم

متن برادر یعنی پشتیبان

هنگامی که خواهران شانه به شانه می‌ایستند، چه کسی توان ایستادگی در برابر آنها را دارد؟
“پام براون”

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهرها می‌توانند همزمان شیرین‌ترین دوستان و تلخ‌ترین رقبا باشند.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهری دارم من که دلش به اندازه ی پر های صداقت آبی ست
خواهری دارم من که نگاهش مواج و پر از دریا هاست
دلش از جنس صدف های قشنگ و همه مروارید
خواهری دارم من که پری رخساریست، که ندارد مانند
خواهری دارم من که به مهربانی ابرهای خداست
خواهری دارم من که گلی هست و جداست از همه گل های دگر
خواهری دارم من که از همه بهتر است

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

یک لبخند واقعی گوشه لب برای همیشه را فقط خواهر می‌تواند بوجود آورد.

متن برادر یعنی پشتیبان

من بلد نیستم دوستت نداشته باشم
بلد نیستم حرف دلم را نگویم
حتی بلد نیستم نگویم می خواهمت وقتی می خواهمت
بلد نیستم نخندم وقتی باتوم
حتی اخم کنم وقتی ناراحتم
من هیچ کار مهمی را بلد نیستم
جز دوست داشتن بهترین خواهر دنیا

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه

متن برادر یعنی پشتیبان

مینویسم با قشنگ ترین احساسم برای بهترین خواهرم…
خواهری دارم بهتراز برگ هــای گل یاس…
خواهری دارم زلال تر ازآب چشمه…
خواهری دارم که با دنیا عوض نمی کنم نگرانی هایش را…

متن برادر یعنی پشتیبان

بهترین چیز در مورد خواهرهای کوچک این است: آنها زمان زیادی را صرف این آرزو می‌کنند که خواهران بزرگتر باشند.“جما بورجس”

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

من خاصـــم چون خواهرم خواست که خــاص باشم…!بهم یــاد داد ازهیچکس و هیچ چیــزی نترسم…بهم یــاد داد زود قضــاوت نکنم…بهم یاد داد خــاص بودن یعنی با بزرگترهــا با احترام رفتار کردن…بهم یــاد داد زندگی با محبت قشنگه…!منو خواهرم خــاص کرد زمــانی ک گفت:*آبجیــه من بلــد نیست بـد باشه*و من از همــون موقع فهمیــدم کــه نباید بـد باشم…و هیچــوقت بــد بودن رو یــاد نگرفتم!!ایــن خواهــرم بــود کــه من رو خـــاص کــرد.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهــر که داشته باشی اگه ی دنیا دشمنت باشن خواهرت رفیقته…
خواهــر که داشته باشی ینی ی پناه گاه همیشگی داری…
خواهــر که داشته باشی شب های دل گیری نداری…..
خواهــر که داشته باشی اصلا غم نداری….
خواهــر که داشته باشی یکی هست اشک رو از
صورتت پاک کنه…
خواهــر که داشته باشی انگاری دنیا رو داری..
به افتخار همه خواهرها

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر اگر نقطه‌اش پایین بیفتد می‌شود جواهر، پس خیلی هم فرقی با هم ندارند.

متن برادر یعنی پشتیبان

شبی که تو آمدی نمیدانستی که برای کسی آنقدر مهم باشی، نمیدانستی که یک روز همدم کسی خواهی شد، نمیدانستی که همراز کسی خواهی شد که تو را با وجودش دوست خواهد داشت، نمیدانستی که پا به پای دیوانگی دوستت قدم خواهی برداشت.
خواهر نازنینم
بهترین من
همدم من
و همراز من
ممنونم که در هر خوشی و ناخوشی کنارم بودی
ممنونم که همیشه خوب بودی و خوب میکردی
ممنونم که با خنده‌ها و گریه‌های من خندیدی و گریه کردی… خواهرم همیشه هستم و می مانم برایت

متن برادر یعنی پشتیبان

آدم که خواهر نداشته باشه انگار:
ماکارونی ته دیگ نداره
ته چین گوشت نداره
کباب نون داغ نداره
قورمه سبزی بو نداره
املت تخم‌مرغ نداره
پیتزا پنیر نداره
انگار میری میدون جنگ اما سلاحی همراهت نداری
اصن خیلی بده
قدر خواهراتونو بدونید.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

به یاد داشته باشید، دوستانتان بعضی می‌آیند، بعضی می‌روند. خواهران هستند که همواره و در همه حال با شما می‌مانند و بهترین دوستان واقعی شما هستند.“مرلین مونرو”

متن برادر یعنی پشتیبان

یک خواهر هم آینه شماست و هم مخالف شما.“الیزابت فیشل”

متن برادر یعنی پشتیبان

آهای دنیا گوش کن با توام …من و خواهرم با همیم همیشه .اگه بعضی وقتا از هم دوریم اما توی قلب همیم همیشه به یاد همیم…پس گوش کن دنیا تا وقتی که جون دارم خواهرمو دوست دارم .فرشته زندگیمو دوست دارم …ما با همیم همیشه همیشه ؛خواهرجونم خیلی دوست دارم خیلی

متن برادر یعنی پشتیبان

بعضی وقتا بیان دوستت دارم هایم برای تو قد نمیکشد به گفتن آنها در چند پیام کوتاه…
گاهی آنقدر دلم میخواهد صدایم را بلند کنم توی این دنیا برای همه و با شجاعت بگویم تو را بی نهایت دوست دارم

متن برادر یعنی پشتیبان

حتی اگر زمانی از خواهرمان دور شویم، عشق خواهرانه روزی ما را به هم پیوند خواهد زد.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

شادی زندگی
نعمت خدایی
غمخوار من
دوست من
همدم من
دلگرمی من
آرامش من
و زندگی من
فقط و فقط خواهرم

متن برادر یعنی پشتیبان

هیچ کس نمی‌تواند مانند خواهر چه در هوای آرام و چه در هوای طوفانی کنارمان باشد.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یعنی کسی که وقتی هست آروم باشی و وقتی نیست چیزی توی زندگیت کم باشه خواهریعنی اون جمله های ساده و بی منظوری که میگی و خیالت راحته که ازش هیچ سوء تعبیری نمیشـه خواهر یعنی یه دل اضافه داشتن برای اینکه بدونی هر بار دلت می گیره یه دل دیگه هم دلتنگ غمت میشه خواهر یعنی وقت اضافه ؛ یعنی تو همیشه عزیزی حتی توی وقت اضافه خواهر یعنی تنهایی هام رو می سپرم دست تو چون شک ندارم می فهمیش خواهر یعنی یه راه دو طرفه٬ یه قدم من یه قدم تو ؛ اما فاقد شمارش خواهر یعنی تو.

متن برادر یعنی پشتیبان

در کودکی خواهر احتمالا رقابتی‌ترین فرد درون خانواده است، اما هنگامی که خواهران بزرگ می‌شوند، رابطه آنها قوی و عمیق می‌شود.“مارگارت مید”

متن برادر یعنی پشتیبان

نباید یه مو از سرت کم بشه !
حق نداری اخم کنی ، همیشه باید بخندی !
اجازه ناراحت شدن نداری !
باید خیلی مواظب خودت باشی فهمیدی ؟
حق مریض شدن نداری !
باشه؟ چون تو بهترین خواهر دنیایی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

فرشته‌های روی زمین قابل دیدن وجود دارند اما بعضی وقت‌ها چون بال ندارند ما به آنها می‌گوییم: خواهر.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر که داشته باشی میشه همه دنیات.
خواهر که داشته باشی هر روزت یه روزه جدیده.
خواهر که داشته باشی دیگه ناراحتی تو زندگیت معنا نداره.
خواهر که داشته باشی شبا با هم تا صبح بیدارید و حرف می‌زنید.
خواهر که داشته باشی یه تکیه‌گاه امن داری.
خواهر که داشته باشی یه همراه و هم‌پا داری.
خواهر که داشته باشی یه حس خوب، یه دنیا مهربونی، یه دنیای دخترونه، یه پایه برای خل‌بازیات داری.
خواهر که داشته باشی تو اوج آسمونایی.
خواهر که داشته باشی روح خودت را توی یک جسم دیگه هم داری.

متن برادر یعنی پشتیبان

من و خواهرم یکدیگر را در آغوش می‌گیریم، ما به یکدیگر کمک می‌کنیم، بزرگترین ترس‌ها و بزرگترین اسرارمان را به یکدیگر می‌گوییم، و سپس گوش می‌کنیم و قضاوت نمی‌کنیم.“آدریانا تریجیانی”

متن برادر یعنی پشتیبان

میدونی خواهرجون خیلی وقتا به آسمون که نگاه میکنم خیلی خوشحال میشم…میدونی چرا؟
آخه با خودم میگم من زیر همین آسمون نفس میکشم که تو، گل من داری نفس میکشی.
من زیر آسمونی زندگی میکنم که خدا تو رو بهم داده…
همه باید حسودی کنن به من که خدا فرشتشو به من داده

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر خوبم
خیلی دوستت دارم ، ده تا !
مثل روزهای کودکی مان !
عمیق ، پاک و بسیــار …

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر کسی است که خودمان است و خودمان نیست. یک نوع خاص دوگانگی و تناقض در وجود خواهر دیده می‌شود.“تونی موریسون”

متن برادر یعنی پشتیبان

مینویسم با قشنگ ترین احساسم برای بهترین خواهرم…خواهــری دارم بهتراز برگ هــای گل یــاس…خواهـــری دارم زلال تر ازآب چشمه…خواهـــری دارم که با دنیـا عوض نمی کنم نگرانی هایـش را…خیلی حسه خوبیــه…خواهر کوچیــکی باشی ک خیلی اذیــت میکنـی…بهونــه گیریــات همــه رو دیــوونه کرده…ولی خواهــرت هروقت کـه بهــونه میگیــری بیشتر دوستت داره..بیشتر قربون صدقت میره…!خواهـــری که اگر هــزار بار صداش بزنی آبــجی جونم…آبجـی…کمتــر از “جونــم” و “جــونه دلـــم” جواب نمیــده!خواهـــری کــه هرشب وقت خــواب میــاد چکت میکنه…ببیــنه پتوتو کشیــدی روت…مبــادا پسش زده باشــم و سرمابخــورم…خواهــری کــه دنیــاشو میــده تا ببیــنه لبخندمو…خواهــری کـه لوســم می کنه ولــی موقع اشتباهاتــم تنبیــهم می کنه…!آهـــــــــــــــــای دنیــــــــا!!!!دنیــــای من خواهـــرمه…تو کیلوییی چند؟؟؟

متن برادر یعنی پشتیبان

هر وقت تونستی بدون نفس کشیدن زندگی کنی، می‌تونی بدون خواهرم زندگی کنی!

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهران یک رابطه منحصر به فرد دارند. خواهر فردی است که تمام وقایع زندگی شما را می‌داند. او کسی است که شما را دوست دارد و بدون توجه به آنچه که دارید، با شما کنار می‌آید، و در عین حال خواهر شما دقیقا می‌داند چطور می‌تواند به شما آسیب بزند!“لیزا دیدن”

متن برادر یعنی پشتیبان

مینویسم، مینویسم برای بهترین خواهر دنیا،خواهری که مهربونی هاش بی حد و اندازه هست.خواهری که خیلی دوستش دارم وتا ته دنیا به عنوان داداش عاشقش میمونمو قول میدم همیشه مراقبش باشم.آجی مهربونم اگه ناراحتت کردم منو ببخشو بدون تا دنیا دنیاست کنار و همراهت هستم

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

هیچ رابطه ای نمی تواند همانند برادر و خواهر باشد،
یادها و مهری که ریشه ای عمیق در قلب دارد و هیچگاه نمیمیرد.
کسی همانند یک خواهر نیست،
چرا که هیچکس به این خوبی تو را نمی شناسد و نمیتواند واکنشهای
تو را در برابر حوادث پیش بینی کند.
هر قدر که رفتن به سوی آینده دشوار است
ما باهم این راه را طی میکنیم حتی اگر میان مان فاصله ی باشد.

متن برادر یعنی پشتیبان

عشق خواهر نظیر ندارد.

متن برادر یعنی پشتیبان

میگن قلب هر کس به اندازه ی مشت بسته ی اوست
اما من قلب تو را دیده ام که به اندازه ی یک دشت مهربانی وسعت دارد؛
من مدیونم به قلب مهربون تو، به دل پاک تو، من عاشق مهربونیتم…
دنیایی که در آن تو هستی و من، اوقاتی که کنار تو راه می روم، کنار تو می خندم، شیطنت می کنم برای من یک دنیایی متفاوت از دنیای بقیه است…
من گاهی خطا میکنم و تو آرام و صبور به من نگاه می کنی و  به روی من نمیاوری…
اما من همیشه شرمنده این از خود گذشتگی تو هستم، من مدیون توام…
من در کنار تو محکم و مقاومم چون تو را در قلبم دارم و حاضر نیستم تو را از دست بدهم…
من قول داده ام دیگر اشتباهاتم را تکرار نمیکنم…

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهران در این جهان آشفته مانند دستگاه ایمنی برای یکدیگر عمل می‌کنند.“کارول سالین”

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر نازنینم دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر شاید نتواند نقش محافظ را داشته باشد اما یک پشتیبان عالی است.

متن برادر یعنی پشتیبان

بیشترین آرامش و آسایش در آغوش یک خواهر است.“آلیس واکر”

متن برادر یعنی پشتیبان

مهربان ترین خواهر دنیا
دوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!
دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می‌داری!
دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می‌کنی . . .

متن برادر یعنی پشتیبان

قلم اي مونس شبهاي تارم قلم تنها رفيق روزگارمفلك بگرفت از من خواهرم راچه سازم من طريق روزگارمقلم جزتو كسي نيست تا نويسدكه اوبرده شفيق روزگارمنداشتم اينچنين غم من به دورانعميق تر از عميق در روزگارمقلم دورت بگردم خواهرم رفت يگانه مونس وتاج سرم رفتبيا سنگ تمام نِه خوب بنويسكه تنها دُر وگوهر از برم رفتقلم تاريك گشته روزگارمز بعد گُل كه رفته از كنارمقلم بنويس او بودست يگانهكه بعد از او دگرخواهر ندارم

متن برادر یعنی پشتیبان

همچنین بخوانید: متن و شعر زیبا در مورد برادر و عکس نوشته برادر

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

بخشش، عطری است که گل بنفشه روی پایی پخش می کند که آن را له کرده است. 

متن برادر یعنی پشتیبان

بخشش عملی گاه و بیگاه نیست، بلکه نگرشی دائمی است.

متن برادر یعنی پشتیبان

بخشنده بودن بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد
قلب بزرگ میخواهد……

متن برادر یعنی پشتیبان

من همواره دریافته ام که بخشش بیشتر از مجازات سختگیرانه نتیجه می دهد.

متن برادر یعنی پشتیبان

انسان خوشبخت نمی شود اگر
برای خوشبختی دیگران نکوشد.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

بار سفر بسته‌ایم به قصد دریای همدلی
در پگاه آغازین این سفر همراهمان باشید

متن برادر یعنی پشتیبان

خداوند با دستان تو دست انسان گرفتاری را گرفته است ،
وقتی دست افتاده ای را میگیری و لبخند را مهمان قلبش می کنی ؛
و این چه زیباست.
نازنین ، دستانت نورانی و بوسیدنی شده اند …

متن برادر یعنی پشتیبان

اگر چیزی را دوست داری،آن را ببخش…با بخشیدن بخشی از چیزی که دارید، بیشتر از آنچه می خواهید به دست خواهید آورد…

متن برادر یعنی پشتیبان

ابراز یک “کلمه دلگرم کننده” به فردی درمانده
ارزشش بیشتر از ساعتـها تعریف و تمجیـد، بعد از کامیابی اوست

متن برادر یعنی پشتیبان

بیشتر وقت‌ها، خوبی کردن و بخشش به خود شخص هم فایده می‌رساند. چرا که احساس رضایت از شاد کردن دیگران به آرامش خود شخص منتهی خواهد شد.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

بندگی یعنی
در کوچه پس کوچه های زندگی
دست کسی را بگیری…!

متن برادر یعنی پشتیبان

بخشش میزان فر و شکوه آدمی را نشان می دهد.

متن برادر یعنی پشتیبان

ثروت با هزینه و خرج کردن از بین می رود و تمام می شود اما علم با انفاق و آموختن به دیگری، پاک و تصفیه می شود و ناخالصیها و اشتباهاتش برطرف می گردد.

متن برادر یعنی پشتیبان

همدلی از همزبانی بهتر است.

متن برادر یعنی پشتیبان

ای که دستت می رسد ؛ دستی بگیر

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

گاهی خدا می خواهد با دست تو دست دیگر بندگانش را بگیرد
وقتی دستی را به یاری می گیری،
بدان که دست دیگرت در دست خداست…

متن برادر یعنی پشتیبان

کود حیوانی اونقدر بی ارزش و ضد ارزشه که میتونه بعنوان یک ناسزا بکار بره،
ولی وقتی بخواد بعنوان و برای پرورش محصولات کشاورزی استفاده بشه؛
با ارزش و خواستنی میشه …
کمک کردن و مفید بودن کیمیاست …
فراموش نکنیم .

متن برادر یعنی پشتیبان

بخشندگی ،
انتشار بوی خوش بنفشه بر ته کفشی است
که لگدمالش کرده است .

متن برادر یعنی پشتیبان

برای رسیدن
به بلندای بخشندگی
باید از آز وجود خویش
بگذری.

متن برادر یعنی پشتیبان

دستی که کمک می کند،
از دستانی که برای دعا بالا می روند مقدس تر است

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

افطار چقدر دوست داشتنیه ؛
کاش هر کدام از ما بتونیم افطار فقیری باشیم.
شک ندارم که این افطار دوم رو ، خدا بیشتر دوست داره …

متن برادر یعنی پشتیبان

صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم ؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی!‏
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم

متن برادر یعنی پشتیبان

ورق بزن
خاطرات خاک گرفته ات را …‏
شاید غبارش به سرفه بیندازد احساست را ….‏

متن برادر یعنی پشتیبان

سعدی اگر عاشقی ، میل وصالت چراست
هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست
به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!‏
تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را

متن برادر یعنی پشتیبان

‏“ظاهری آرام دارد باطن طوفانیم”‏
حالم حال درختی ست که
زیبا به نظر می رسد ، اما !‏
در حجم نبودن کسی خشکیده !‏

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

احساسم را تسخیر نگاهت کرده ای
واژه واژه شعرهایم شده ای
امروز به افتخار تو
از تو
از احساس عاشقانه با تو بودن می نویسم
تا شاید بخوانی و لبخند بزنی
و باز بگویی تو هنوز دیوانه ای
و من عاشق همین دیوانگی هایت شده ام

متن برادر یعنی پشتیبان

سهم من از دنیانداشتن استتنها قدم زدن در پیاده رو هاو فکر كردن به کسی كه هیچ وقت نبود

متن برادر یعنی پشتیبان

من با دوریتآزمون سختی پس میدهمدیگر این بیخبری یعنی چه ؟

متن برادر یعنی پشتیبان

ﺩﻟﻢ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﻭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺨﻮﺍﻧﻰﺍﻣﺎ ﺣﯿﻒ !ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ و کپي ميکنندﻭ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ !

متن برادر یعنی پشتیبان

آدمـای دلتنگوقتی خیلی بهشون خوش میگذره و میخندندیهو سرشونو بر میگردونند اونورییکم ثابت میشنیواش یواش چشماشون پر از اشک میشه

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

دلم كه برايت تنگ ميشود ميگيردفرياد می كشد…می تپد و باز تنگ ميشوددلم كه تنگ ميشوددلم ميخواهد يه دل سير نگاهت كنميک بغض سنگين گريه كنميك چشم پر اشک بريزمبه اندازه يک قهر و آشتی در آغوشت بگيرمو يک عمر بگويم دوستت دارم …

متن برادر یعنی پشتیبان

+دوسش نداری !؟– دارم …+پس چرا ديگه براش نمی‌جنگی ؟!– من فهميدم كه فقط دوس داشتنِ من چيزی رو عوض نمی‌ كنهعشق بايد دو طرفه باشه …

متن برادر یعنی پشتیبان

هرشب ..! نبودنت راسیگار پشت سیگار پُک می زنم ؛و لحظه های تنهایی را، دود می کنم …!

متن برادر یعنی پشتیبان

ناگهان دلت می ‌گیرداز فاصله بینآنچه می ‌خواستیو آنچه که هستی

متن برادر یعنی پشتیبان

مى بينى باران را ؟نمى گويد شايد كسى دلتنگ باشدبى وقفه مى باردتا هِى جاى خالی اَت را يادم بياورد !

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

بارانناگهانِ ابر استاشک، ناگهانِ عشقمن، ناگهانِ تو؛و تو از کنار این‌ همه ناگهان، آهسته و آرام گذشتی

متن برادر یعنی پشتیبان

سکوت شبمی‌ تواند دلیلی باشدبرای شروع دلتنگیدرست از همان لحظه‌ ایكه بدانی شنونده‌ ای نيستبرای شنيدن دلتنگی‌ هايت

متن برادر یعنی پشتیبان

گفتنی نیستولی بی توکماکان در من نفسی هستدلی هستولی جانی نیست

متن برادر یعنی پشتیبان

راستش را بخواهىامروز اتفاق خاصى رخ ندادفقط حدود عصربارانِ کوتاهى باریدامّا زار زار

متن برادر یعنی پشتیبان

آرزو به دلم ماندتلافی كندنگاهت، نگاهم را …

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

آهای کافه چی از ما که گذشتاما هر که تنها آمد اینجا، نپرس چه میل داریتلخ ترین قهوه ی دنیا را برایش بریزآدمهای تنها مِزاج شان به تلخی ها عادت دارد

متن برادر یعنی پشتیبان

همه جا هستیدر نوشته هایمدر خیالمدر دنیایمتنها جایی که باید باشی و ندارمت، کنارم است

متن برادر یعنی پشتیبان

اى كاش به عقب بر مى گشتمگاهی فرار میکنماز فکر کردن به تومثل رد کردن آهنگی که خیلی دوستش دارم …!

متن برادر یعنی پشتیبان

اگــــــــر مـــے بــیــنــــے هــنـــــــوز تــنــهــــــام …
بـــــــﮧ خــــــاطـــــــــر عــشـــــق تــــــو نــیــســـت !!
مــن فــقـــــــط مـــــے تــــــرســـــــم ؛
مــــے تـــــــرســـــــم هـــمـــــــﮧ مــثـــــل تــــــو بـــــاشــــــنـد . . . !

متن برادر یعنی پشتیبان

تـَـخــتـے ڪہ هـَـر شـَـبــ،‬‬
تــنــهــا؛
بــا یــاנِ کــســے روش بــخوابـے،
تـَـخــتـــ نـیسـ ــتــ…
تــابــوتــه…

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

بدترین درد اینه که ،
مخاطب های گوشیتو چک کنی
و بخوای با یکی درد و دل کنی
ولی . . .
هیچکس و پیدا نکنی . . .

متن برادر یعنی پشتیبان

میگی بازم کنار همدیگه واژه بچین
راجب چی…. باشه بشین
چشاتو باز کن..یه لحظه مال من باش
یه لحظه بیا توی حس و حال من باشپس میکروفونو به دست من تو بده بگم
از این زمونه و از دلی که تکه تکه است
هر آهنگ منم مساوی ذکر یک درد
جز اینم ندارم یه فکر بهتر
از جومونگی بگم که شده سمبل رشادت
ایران براش شده مثل صندوق تجارت
پس هنرمند وطن الان کجاس؟نیس؟
اون تو زیرزمین می خونه چون که مجاز نیساز چی بگم برات
انتظار داری چه چیزی از جیب من دراد
به جز کاغذ سفید پاره
خب آره رفیق
حرف توشه ، ولی با خودکاره سفید
تو هم مثل منی ، تو هم کم درد نداری
درد اصلیت اینه که تو هم درد نداری
من کسی نیستم با این زخما دردم بگیره
ولی این اشک ها رو کی می خواد گردن بگیرهاز چی بگم
خدا از این بنده های خسته
از این همه درد تموم دنده هام شکسته
خنده هامو نبین، این خنده هام یه چسبه رو لبم
این منم با یه رد پای خستهاز چی بگم
بگو از یه روح زخمی
که باید یه تنه بره تو قلب کوه سختی
از روزهایی که خط خوردن توی تقویم
خبر میدن از یه اجتماع رو به تخریباز چی بگم
از بچه های پایین شهر
که غذا واسه خوردن دارن ماهی یه شب
اون که تنها دلیل خوابش به عشق فرداست
تنها پاتوق عشق و حالش بهشت زهراست
یا که بگم از اون رفقای کاخ نشین
که هستن تو واردات کالای ساخت چین
تو به من اینو بگو ، من از چی بگم خب
ما گفتیم و تموم دردا ریشه کن شد؟از چی بگم برات
شاید قصه دوست داری
مثل قصه ی اون هم کلاسیان روستایی
اگه قصه تلخه ، گناه واقعیت
داستان نرگس و گلای باغ میهن
که نشستن با صد چرا و افسوس کاشکی
یه بخاری جای چراغ نفت سوز داشتیم
چراغ افتاد توی کلاس و گر گرفت
آتشی که پوست بچه ها رو مثل گرگ گرفت
یه طفل معصوم با داد و فریاد گفت
زود بدویین سمت در، ولی درم قفل بود
چشام خشک شد یکم بهم اشک بده، ایزد!
این بچه ها با کدوم دست مشق بنویسن
کودکی مرد در راه کلاسی که
سوخت و منتظر یه جراه پلاستیکه
یاس نمی خواد ته قصه رو هرگز ببنده
چون باز دلش می خواد که نرگس بخندهاز چی بگم
(کامل نمی فهمم چی میگه)
تو قلب بچه های مدرسه ی درودزر
قصه نخور صدامو بشنو از زیرخونت
من صداتو به گوش همه می رسونماز چی بگم
از دلی که فقط اسمش دله
یا عمری که نصفش اشکه نصفش گله
یا از روح توی زندون که جسمش وله
آدم مجبوره که با شرایط وفقش بدهاز چی بگم
بگو از یک روح زخمی
که باید یک تنه بره توی قلب کوه سختی
ولی قسم به خدا  قسم به روح تختی
که من بدون ترس میرم به سوی تقدیر
خیلی خشنه زندگی ولی من حوصله کردم
توو فشن زندگی من یه مدل دردم
ولی دفتر گذشته هامو ذره ذره کردم
و اومدم جلو که پی دردسر بگردماز چی بگم…..  ازچی بگم…..   از چی بگم…..

متن برادر یعنی پشتیبان

کار طولانیه حوصله کن , پر کار بودن به خیلی چیزا بستگی داره مهم ترینش انگیزست
وقتی به آینده فکر کنی کم کار میشیببین رپ یه اسب وحشیه که سوار کار نداره نمیتونه کسی ازش تو ایران مایه حلال وار دراره
تا جایی که هنرمند هیچ فرقی با یه خلافکار ندارهپس هر کی سر میز ما اومد بگو که قرارداد نیاره
اینه که تا قسط ها زیاد شد کم کم ورس ها کم شداز اون طرف چه جرم هایی که با یه امضا حل شد
یعنی که سلیقه طرف همیشه دخیله وسط همینه تحمیله نظر نتیجه تخریبه اثرولی وقتی که از سرت آب بگذره کلا میگی بهتره خودم تکلیفو یکسره کنم
تا اینجا عمرمو ضرر کردم هزینشم میدم من که تا همینجا رو اومدم پس بقیشم میرممنی که از اعتماد بی جا هنوز آبستنم ولی در نهایت میدونم اینو که باعث منم
دیدم اون ها که با خنده جلو میان ناکسترن در آخر دیدم متکی به مشتی خاکسترنفهمیدم فقط پدر مادر میگه پسرم دخترم بقیه که این اسمو ببرن مفت برن
دخترم باا ولم کن حرکت کاملا فوله یارو علنا میخواد با چشم تو رو حاملت کنهمیگه تو پسرمی قدمت رو چشممه میبینی پاش برسه حاضره گردنتو بشکنه
هر کی میخواد شیکمتو سفره کنه تا به خودت بیای اون دورا یه نقطه شدهمن دیوونه میرم بیرون ولی عاقل میرم خونه دیگه هیچی نمیتونه منو غافلگیرم کنه
حتی اون که با شخصیت با یه صدای سلامت میگه دارم میرم فلان جا ولی کرایه ندارممیگی کمک کنم از بقیه خواهش نکنه فردا میبینی همونجاست یارو کارش همونه
اینه که شک از تو خیابونو کوچه میاد و مغز تبدیل میشه به هوش سیاهاینجا بچه تمرین میبینه با یه لحنه محکم اول از همه یاد میگیره اون بیرون همه گرگن
میفهمه فقط خودشو ببینه بقیه همه نوکر و بالاخره شک به آدما درون ذات بچه گل کردتو اون سن آرزوهاش مثله ناموسشه ولی نابودیه آرزوها میشه آموزش بعدی
یعنی آینده هات بهت تحمیل شدن بذار منظورمو یه جور دیگه تکمیل کنمیادمه بچه بودم تو جمع یکی صدام کرد بزرگ جمع بود یه کم نگاهم کرد
بهم گفت میخوای چیکاره شی بهش گفتم فضانورد گفت پول رو زمینه دنبالش تو فضا نگردتو درسهاتو قبول شو فضا مضا پیشکشت با دو تا جمله میخواست آرزوهام هیچ بشه
میدیدم همه نمه میخندیدن زیر لبی میخواستم که آب شم برم زیر زمینالان هم زیر زمینم وقتی خوردم از همه لگد حداقل اینجا هیشکی منو مسخره نکرد
اونی که رو نداشت تو داشت ولی میدونست چشهمدام با خودش گفت از این بد تر هم میتونست بشه
هر چی بود گذشت فقط جای زخمش موند مینویسمو مینویسمو بالا میره گردش خونروزی رو میبینم جوری حالم خوبه که چسبیدم به سقف اون روز اگه منو دیدی فقط بگو حقش بود
البته شاید فکر بکنی که موزیک شغل منه ولی نه موزیک یه عشقه که توم شعله ورهولی در واقع این روزا هدف هام تویه بیراهه اسیره سن که میره بالا میفهمی که بی مایه فطیره
اسم امروز هست فردا نه میگین چرا خب فردا از ما بهترون میان ما میریم کنارنمه نمه دور و برت خالی میکننو میبینی میپیچن پس الان آینده رو میسازم میگیری چی میگم
یه وقتی میرسه پیر و چروکیده شی خط های صورتت راه مرگ رو کروکی کشیدمیخوام اون روز کنار دریا باشم کف پامو بذارم تو آب تماشا کنم نوه هامو
تو ساحل باهاشون بازی میکنم گل میخورم بعد خسته میشم رو ماسه ها شل میکنمباده خیام میرم بالا به یاد ایام یه حاله کمیاب یه حس عجیب داره جریان
تو رگام با این رویا سرگرمم فقط حقیقت بهم گفت برگردم عقب
انگار یه تکون یه زمین لرزه منو دوباره برگردوند به همین لحظهبه من راه چاه رو یاد دادن نه راهو چاهو افتادم تو چاه همون جا رو آب و جارو کشیدم
کی میتونست بره جلو بهتر از من اینا که اسم بردی همه مثل پسرمنببینم اینا زمان شروع ما کجا بودن حالا تیکه میندازن واسه ما شاه غلام شدن
اینا تو وان حموم خونشون ناخدا بودن دم در آوردن واسه ما ناقلا شدناین همه سال کارو بینم کی دید اینا میخوان بگم این زیرزمین اینم کلید
میکروفون تو دست تو یعنی اتم دست داعش پس بهتره این کلید بمونه دست صاحبشنظر تو خودجوشه سالم نیست بو میده کد روشه
منو نقد نکن از خودتون مایه بذارین صد تومنی پاره های لای هزاریهمین مونده اینا برام تز بدن فقط بهت اینو لای پرانتز بگم
ما خیلی کارا کردیم نگفتیم که ریا نشه این روزا قضاوت هر کی از رو قیافشهواسه من این قصه ها عادیه همه قاضی شدن این استعداد ذاتیه
بری میگن فرار کرد وطن فروش اگه بمونی هم میگن یارو اطلاعاتیهزنده باد حاشیه تو مغزش چیاست یارو آدم حساب کار دستش میاد
کار درست رو میکنی میگن قصدش ریاست کاری هم نکنی میگن قلبش سیاستمن کارم غمگینه چون بارم سنگینه کمبود گذشته هام فقط با رپ تامینه
وقتی زوار زندگیم داره راحت در میره اون لحظست که خودکارم با کاغذ ور میرهمن رپ نکردم رو شکم سیری واسه کل کل و بچه بازی یه کم پیریم
اون هم قابل احترامه حاصل استعداده چون حرف خاصی توش نیست فاقد اعتبارهبا رپ میشه در جنگ تاخت با رپ میشه فرهنگ ساخت
با رپ میشه رویا رو نشون داد با رپ با کلمه میشه دنیا رو تکون دادمطمین باش من این واژه ها رو واسه وزن و قافیه به هم دیگه وصل نکردم
من این واژه ها رو بالا آوردم از حقیقته تلخی که هضم نکردماز روزگار میگذرم نشونه میگیرمو تویه خال میزنم
گذشته ها رو مثله پوست مار می کنم صدامو از تو شهر و خونه های میهنم میشنوماز روزگار میگذرم نشونه میگیرم و تویه خال میزنم
گذشته ها رو مثل پوست مار می کنم صدامو از تو شهر و خونه هاش میشنوم موندگار میشومذهنم جوونه ولی مخ پیره چشمم از دید زدن زن لخت سیره
وقتی که صبح تا شب مثل جغد خیره به دفتری که ورقهاش داره به چخ میرهخب دیگه پف زیر جفت دیده هام یعنی استرس بیخوابی و قفل ایده هامو
باید جمع کنمو بریزم به کل زیر پامو تهش باید برم بی نتیجه مفت زیر خاکافت خیز ما به قلم نوک تیز یاس همه تویه خیابون هاییم با کلی نقاب
اونی که روبروته و داره گل میگه باهات روی همه چیت دقیقه حتی کلیه هاتصبح میشه باز که البته صبح نیست وسط ظهره وقت میره واسه خالی کردن عقده
نشستی به تماشای رفتن عمرت عقربه تنده راه مصرف قرصهتوی کله جای مغز معدن سربه جایگزین آب شده شربت سرفه
نون تو خون تو خونه شده برکت سفره هنر واسه هنرمندا مدرک جرمهتهش فقط ازت می مونه دفتر کهنه کف زمین بشینی در حسرت قله
تو بحث منطقی همیشه مغلطه برده اصل حرف رو فقط جنگ و اسلحه گفتهاز روزگار میگذرم نشونه میگیرمو تویه خال میزنم
گذشته ها رو مثله پوست مار می کنم صدامو از تو شهر و خونه های میهنم میشنوماز روزگار میگذرم نشونه میگیرم و تویه خال میزنم
گذشته ها رو مثل پوست مار می کنم صدامو از تو شهر و خونه هاش میشنوم موندگار میشومکاراکتر اصلی اول تا آخر داستانت منم کارات شنیده شدن تنها دلیله بازتابت منم
تو هیچی نداری بگی سوژه کاغذ آ چهارت منم تو مهره نیستی اگه باشی بازم آچارت منمبا یه عطسه فیدی یه مغز چرکی لنگه بیتی یه متلکی وسط یه بحث جدی
البته مهم نیست که ببیننت به دید چی واست مهم اینه که تو فقط شنیده شیبحث من یه خطر جدیه که پیشه رومونه نفوذ یه جنون که میکنه ریشه تو جونت
سکوته مرگباری که حس میشه تو خونت وقتی هم خون تو شیشست هم شیشه تو خوناینا رو دیدیم بعد میریم میگیم که دشمن زبونه ببین دشمن زبونه چون که مک فقط لفظیم
تو عمل فقط به ترکوندن هم کمر بستیمو طبق عادت سبب اصلی یعنی بغل دستیمیخوای به هر بهونه شده بهش بپری چرا که فکر میکنی تو از همه فرشته تری
تمام تصورت از این سرزمین یه جهنمه اینه که میخوای یه راست بری تو بهشت برینمیگی باید برم اینجا دیگه کلا پوسیده اینجا پر از یس اونجا پر از امیده
ببین وقتی غذای گندیده لای مبل مونده باشه هر جا نقل مکان کنی بازم خونت بو میدهآزادی آرامش اینا حرف نمادین خودته ولی خصلت هایی تو ما نهادینه شده که
هر جا بریم با ماست یه فاز عجیب و غریب تضاد شدید بین سنت قدیم و جدیدتو میری اونجا اونا اینجا غارشون رو کندن حتی توی تحریم به ما بارشون رو پک پک
به ما فروختنو خیلی ساده قالمون رو کندنو حالشون رو کردن خ…شونو تک تکتمومه واژه هام رو نوشتم تو خلوتم الان تو گوشت نیستم من در اصل تو کلتم
فک زدمو میرم جلو همین خطو تو میخوای سلیقت رو بشنوی یا حقیقتواینا میگن سرکوب کنم حرفام رو بریزم تو خودم ولی نه من حقیقت رو کشیدم رو خودم
میگن اونا که اصل زحمت رو کشیدن نخودن راه که باز شد بعد بقیه بشینن بخورننه تو کتم نمیره تو رو نمیدونم ولی من راه بی نتیجه رو شروع نمیکنم
من از سرکوب رویاهای خودم سکو ساختم دیگه چاقو تو رویای بقیه فرو نمیکنم

متن برادر یعنی پشتیبان

از تو گذشتن سخته با تو نبودن درده
واسه من
زنده بودنم مرگه بدون تو و عشقت
واسه من
وجود من مال تو قلب تو هم مال من عزیزم
رفتن تو مرگ منه دستای تو تو دستمه
نگو که باید جدا شیم نبود تو نبودمه
بدون تو کم میارم تا پای جون دوست دارم
اگه تو از من جدا شی امید موندن ندارم
واسه با تو بودن زندگیمو باختم
یک کلبه ای از عشق واسه ی تو ساختم من
عاشق تو بدوم عاشق تو هستم
درای دلم را روی همه بستم من
زندگیم تا الان همش بوده عذاب و بس
یاد گرفتم که برم جلو عصا به دست
حس می کردم که به انتها رسیده طاقت
خودم رها کردم و زدم به سیم آخر
فکر می کردم تموم شده دیگه دوره ی پاکی
وقتی دیدمت فهمیدم تو این کره ی خاکی
میشه هنوزم دوست داشت و عشق نمرده
فهمیدم اینو که زندگیم چشم نخورده
من عشق را با تو می خوام چون که تو دلت بقیه مرد
این دل سادم شکست و بخیه خورد
باید که نور این دلم حالا بتابه رو تو
عوض نمی کنم با غریبه یک تار موت
ادما دلم شکستند و اینو یادم دادند
که دیگه خودمو قایم بکنم از عالم آدم
می خوام بیا که پناه دل خستم باشی پس
بی تو می دونم زندگیم از هم پاشیدست
رفتن تو مرگ منه
دستای تو تو دستمه
نگو که باید جدا شیم
نبود تو نبودمه
بدون تو کم میارم
تا پای جون دوست دارم
اگه تو از من جدا شی
امید موندن ندارم
من و تو با همه فرق داریم اینو خودتم میدونی
اگه تو بری می میرم تو بگو که با من می مونی
دارم از چشمات می خونم که حالا منتظر یه مرده
مردی که همه احساساتش منحصر به فرده
همه دردای من توی بغض صدام آره
داستان زندگی همچنان ادامه داره
ولی بس تک و تنهایی ادامه دادم
می خوام منم بگم تو آسمون یه ستاره دارم
غرور را می ذارم کنار پس بذار تو بگی
که مثل تو پیدا میشه از هزارتا یکی
دل من بدجوری بی تابه به خاطر با تو بودن
تو رو می خوام با تمام وجود تار و پودم
می دونی کلی منتظر موندم تا شبی که بهم بگی
از اینجا به بعد توئی واسم شریک زندگی
پس حالا میاد روی زمین قلم یاس
بی تو دیگه واسه من پایان کلمه هاست
واسه با تو بودن زندگیمو باختم
یک کلبه ای از عشق واسه ی تو ساختم من
عاشق تو بودم عاشق تو هستم
درای دلم را روی همه بستم من

متن برادر یعنی پشتیبان

من میجنگم…بشکاف برو جلو / این زندگی بِت میگه بدو بدو
تا پاهات از خستگی زوق زوق کننُ / به دیوارِ مرگ سُک سُک کننُ
یکی نیست بگه چته؟! / یکی نیست یه امیدی به دله تو بده
میمونی تکُ و تنها با یک دنیا گِله / یه روح تو زندون با بدنی که وِله
تو دلِ دنیای که  بش میگی بی رحم / از اول داری میگی سیرم!
من هر دردی که دیدی دیدم / با این کوله بارا به سمتِ پیری میرم!
میبینی پس حتما یه تریپی هست/ تو باید ببینی دردارو تا بگیری درس
یه روزی درد از بختُ میچینی پس /واسه ی هر در بسته کلیدی هست!
وقتی غرب و شرق در جنگِ گرم و نرم / ما مرد و زن در نقشِ رهگذر
در گذر از مرز مرگ و خسته / از تفنگ، تق تق کمک کمک
دختر پسر سرمستِ ا*گَُلَن / تا دردُ در هرلحظه حل کنن
هرج و مرج در بطن و سطحِ شهره / مردمم سرگرمِ ضرب و شتم
این حرفا قابله درکن / ولی من قاتلِ مرگم
چشامو یه مشتی خاطره تَر کرد / ولی بازم منم عاملِ حرکت
پس … من میجنگم …میدونم تو هم هستی پر از درد / ولی بگو بلندتر بلندتر
با صدای بُرندَت مرتب ،بگو / من میـــجنگــم
بگو مجدد ، مرتب / بگو بلندتر بلندتر
باصدای بُرَندَت مرتّب بگو / من میـــجنگـــم
میدونم تو هم هستی پر از درد /  ولی بگو بلندتر بلندتر
با صدای بُرَندَت مرتّب بگو /  من میـــجنگـــم
بگو مجدد مرتّب / بگو بلندتر بلندتر
با صدای بُرَندَت مرتّب بگو /  من میــجنگــمیـــــاســــ
با دلی که مثلِ دریاست
کسی که، تنها دوست و رفیقه فرداست!
من از تو دل زده ترم!/ به امیده لذّتِ هدف
تو این جوِّ مه زده قدم زدم / رسیدم به نهضتِ غلط
اینو میخونَمو قلبم به تاپ تاپ افتادِ / باضربانِ هزارتا
مغزم پره حرکاتِ شتاب دار /لحنم همه کلماتِ شکاف دار
جاودانه میمونیمو هستیم پیشت / بالاخره دشمن ، اسیر میشه
یه سرباز وقتی که میرسه به ته خط / تازه تبدیل به وزیر میشه!
من میجنگم، بی سنگر / سر دره این جنگلو میبندم
اونایی که بینندن دیدن من / چطور بی همدم میرفتم به سمته هدفـــــو
پلی که ساختمو / گذشتم از حتی اونی که باختم
فردا بِم میده امیده طاق ترُ / منم از قوام یک کمیته ساختم!
من دلم به طرفدار ، پشتمُ گرمِ همه هدفهای دشمنو
مثلِ برگُ علفهای خشکمو / که له شدم با قدم های محکم
اونا دنبالِ شر میگردنو / بازندن ، اینو شرط میبندم
اگه دشمن نداشتم / باید به قدرته خودم شک میکردم!
منم جزو همون عدّم / که پر از درد و غم تمومِ ذهنم رو  سر کردم!
ولی حالا با قدرت میتونم بگم که هنوز / زندددددم…
من میــــجنگــــــم…میدونم تو هم هستی پر از درد /  ولی بگو بلندتر بلندتر
با صدای بُرَندَت مرتّب بگو /  من میــــجنگــــم
بگو مجدد مرتّب / بگو بلندتر بلندتر
با صدای بُرَندَت مرتّب بگو /  من میــــجنگــــم

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

سرباز وطنخودتو بده به دست تکستم یه لحظه بگذر
از فکر و ذکر و مشغله و برو به سمت حسم
سر تکون بده حالا با بیت اوزی یه کم برو تو حس و حال و فاز و ریتم موزیک
که درد ورق قلم هدف همش ربط خاصی دارن به اوج و رشد پیشرفت رپ فارسی
من و تو باید تا ته تو صحنه وایستیم میدونم اینو تو هم موافق با حرف یاسی
من میخوام تو مخ برم یه کمی هرج و مرج کنم و درد و رنجو من به سبک رپ ترجمش کنم
و درس و مشق من نوشتن است از تو از خودم تو پس بذار که رپ کنم از عمق درد مردمم
خوب؟؟؟
میدونی من مصر رو گفته های پیشم دشمنای ما دلیل افت ما نمیشن
خفته های دیشب حالا بیدار ترینن همه در ها قفل بود من از دیوار پریدمببین دستم این قصه ها رو مینویسه میگه با یه خودکار که عین تیغ تیزه اینه
که مینویسه دیگه از کینه ای که پیره ولی به سمت پیشرفت سینه خیز میره
صدامو داری؟ یاس مینویسه میگه هی با خودکاری عین تیغ تیزه اینه
که مینویسه دیگه از کینه ای که پیره هی به سمت پیشرفت سینه خیز میرهرحمت به اون کسی که پشتمه تو بشمار لعنت به اون کسی که دشمنه تو بشمار
رپ نردبون رشدمه تو چشمام و مقصد که توی مشتمه به اجبار
و هستم تو شوک روز های قدیمو ولی هنوزم میکنم شکر اوستای کریمو
هنوز کلمه ها رو مینویسم با صداقت چون یه لحظه واستا بینم انگار صدا قطع شد
…OZ ? ! What The F…
مهم نیست بدون بیت میریم من و تو ببین٬ تو وقتی پایه باشی واسه پای من
بیت زود خودشو میرسونه با صدای من
ما بچه های زیرزمینی زجه ها رو میزنیم و حرف ما رو میشنوی ما تک ستاره میشویم
تو سبک برتر من تخته کردم درا رو حتی سقف رو کندم تا صدر جدول بشینم
بشینم کنارت بچینم ستاره  من میدم ادامه و اینم صدامه
که میرقصه با تو قلم میلغزه تا صبح آره این درس ما شد پس تو این لحظه پاشو
واسه جنگ به دنبال حسّ و حال نگرد چون که اون که برد هیچ وقت استخاره نکرد
توی حال و سال خوبی مثل سال ۹۰  همه دستا میره بالا به افتخار وطنببین دستم این قصه ها رو مینویسه میگه با یه خودکار که عین تیغ تیزه اینه
که مینویسه دیگه از کینه ای که پیره ولی به سمت پیشرفت سینه خیز میره
صدامو داری؟ یاس مینویسه میگه هی با خودکاری عین تیغ تیزه اینه
که مینویسه دیگه از کینه ای که پیره هی به سمت پیشرفت سینه خیز میرهپشتکار من، رشد کار من تو پشتیبان من ،خوش به حال من
ما گشنه های حرف، مرده کشته های رپ با کلمه هایی گرون تر از بشکه های نفتت بده!
تا ته تو تحریم و تحت تعقیب
ب بده!
با بد ترین بلا ها باس بجنگیم
میم بده
ما مست و منگیم مثل مرگ مغزی
ر بره
قلم به دستیم قسم به نسلیکه پا به پاشون روز هایی که سوخت دادیم از جنس همیم همدیگرو دوست داریم
عرقته به رنگ پرچمت به سرزمینت که قرمزه سپید و سبزه منم از صمیم
قلبم هستم تا توی دنیا صدام بپیچه  یاس تو اوج درد همینجا ادامه میده
ایران مهم نیست به دست کی اداره میشه آدم همیشه تو محدودیت ها ستاره میشه!ببین دستم این قصه ها رو مینویسه میگه با یه خودکار که عین تیغ تیزه اینه
که مینویسه دیگه از کینه ای که پیره ولی به سمت پیشرفت سینه خیز میره
صدامو داری؟ یاس مینویسه میگه  هه با خودکاری عین تیغ تیزه اینه
که مینویسه دیگه از کینه ای که پیره  هه به سمت پیشرفت سینه خیز میره

متن برادر یعنی پشتیبان

با سپاس ازسه وجود مقدس:
آنان که ناتوان شدند تا ما به توانایی برسیم…
موهایشان سپید شد تا ماروسفید شویم…
و عاشقانه سوختند تا گرمابخش وجود ما و روشنگر راهمان باشند…
پدرانمان
مادرانمان
استادانمان

متن برادر یعنی پشتیبان

این پایان نامه را تقدیم میکنم به
بزرگ‌ترین و ارزشمندترین آموزگاران زندگی ام
که همواره برایم تکیه گاه امنی و مطمئن بودند.
پدر و مادر عزیزم
هزاران بار سپاس

متن برادر یعنی پشتیبان

تقدیم به
مقدس‌ترین واژه‌ها در لغت نامه دلم، مادر مهربانم که زندگیم را مدیون مهر و عطوفت آن می‌دانم؛ و پدرم،که همواره در سایه سار حمایتش، جرئت چشم دوختن به افق‌های دور را یافته ام.

متن برادر یعنی پشتیبان

خدای را بسی شاکرم که از روی کرم پدر و مادری فداکار نصیبم ساخته تا در سایه
درخت پر بار وجودشان بیاسایم و از ریشه آن‌ها شاخ و برگ گیرم و از سایه وجودشان
در راه کسب علم و دانش تلاش نمایم.
والدینی که بودنشان تاج افتخاری است بر سرم و نامشان دلیلی است بر بودنم چرا
که این دو وجود پس از پروردگار مایه هستی ام بوده اند دستم را گرفتند و راه رفتن
را در این وادی زندگی پر از فراز و نشیب آموختند.
تقدیم به پدر و مادر عزیز و مهربانم
که در سختی‌ها و دشواری‌های زندگی همواره یاوری دلسوز و فداکار
و پشتیبانی محکم و مطمئن برایم بوده‌اند.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

تقدیم به آنان که وجودم جز هدیه وجودشان نیست
پدر و مادر عزیزم
به پاس تمام زحمات بی دریغ‌تان سپاس

متن برادر یعنی پشتیبان

متن تقدیر و تشکر از زحمات پدر و مادر برای پایان نامه
به پاس تعبیر عظیم و انسانی شان از کلمه ایثار و از خود گذشتگان
به پاس عاطفه سرشار و گرمای امیدبخش وجودشان که در این سردترین روزگاران بهترین پشتیبان است
به پاس قلب‌های بزرگشان که فریاد رس است و سرگردانی و ترس در پناهشان به شجاعت می‌گراید
و به پاس محبت‌های بی دریغشان که هرگز فروکش نمی‌کند
این مجموعه را به پدر و مادر عزیزم تقدیم می‌کنم

متن برادر یعنی پشتیبان

خدایا به خواب پدر و مادرم آسایش
به بیداری شان عافیت
به عشقشان ثبات
به مهرشان تداوم
و به عمرشان برکت جاودان عطا کن
شکرانه‌اش با من

متن برادر یعنی پشتیبان

پدر و مادر عزیزم
برای تشکر از شما
به دنبال قشنگ‌ترین واژه‌ها و کلمات میگردم.
اما واژه‌ها چقدر فیقر هستند و کم بضاعت
فقط می‌گویم
دوست‌تان دارم
و در همین دو کلمه دنیایی نهفته است!

متن برادر یعنی پشتیبان

خدایا
تو خود می‌دانی که برای تشکر از زحمات بی دریغ و بی منت پدر و مادر
چقدر دستمان خالی است.
اما تو یاری کن ما را تا بندگان قدرشناسی باشیم، قدر شناس تو که به پاس حضور این فرشتگان زمینی در زندگی‌مان
و قدر شناس آن‌ها که دیدن و لمس محبت‌های‌شان
بارقه‌ای است که الطاف آسمانی تو

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

جز گپ ریز ریز با مادرم
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم
آنجا که چای سرد می‌شود
و دلت گرم خانه مادر است‌
و گاهی دلم هیچ نمی‌خواهد
جز شنیدن نصیحت‌های مکرر و هزار باره‌ پدرم
و کل کل کردن‌های من
و دوباره نصیحت‌های دلسوزانه‌ی او

متن برادر یعنی پشتیبان

پدر که باشد
هفت خان را رد می‌کنی، دلت قرص است
و پشتت کوه دیگر آیه‌ یاس بی معنی ست
بگذار همه بگویند نمی‌شود
تو را لبخند پدرت کافی ست
و مادر اگر باشد
همیشه یک آغوش گرم و یک محبت بی منت آماده است
که هر زمانی که خواستی به آن پناه ببری

متن برادر یعنی پشتیبان

یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت‌ها با برادرم یواشکی بابامو نگاه می‌کردیمکه ساعت‌ها با دست مشغول جمع کردن آشغال‌های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود.
من و برادرم حسابی به این کارش می‌خندیدیم، چون می‌گفتیم ما که هم جارو داریم، هم جارو برقی.
چند روز پیش که حسابی داشتم با خودم فکر میکردم که چه جوری مشکلاتم رو حل کنمیهو به خودم اومد دیدم که یک عالمه آشغال از روی فرش جلوی خودم جمع کردم…
برای همه پدر‌ها و مادرها، آرزوی سلامتی و طول عمر دارم.

متن برادر یعنی پشتیبان

نیکی به پدر و مادر.
داستانی است که تو آن را می‌نویسی
و فرزندانت
آن را برایت حکایت می‌کنند
پس خوب بنویس…

متن برادر یعنی پشتیبان

همین الان که این مطلب رو خوندی بدون دلیل این کارو انجام بده:
۱ – اگه مادر و پدرت پیشت هستن، ببوسشون
۲ – اگه پیشت نیستن زنگ بزن حالشونو بپرس و از همون راه دور براشون بوسه بفرست.
۳ – اگه قهری، آشتی کن
۴ – اگه از دستت ناراحتن، دلشونو به دست بیار
۵ – اگه در قید حیات نیست عکسشونو ببوس، بغض نکن..

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

مادر یعنی: معرفت، گذشت، محبت…
پدر یعنی: یک کوه بلند و با استقامت، یعنی پشت و پناه.
بیایید برای سلامتی و طول عمر تمام پدران و مادران سرسزمین سبزمان، دعا کنیم.

متن برادر یعنی پشتیبان

میدونی بزرگترین درد دنیا چیه؟
اونای که تا دیروز بزرگترین پناهگاه و درمون دردهات بودن
امروز، توی روزگار پیری
اگه تنها بمونن درد میکشن.
اون‌ها پدر و مادرن…
تو رو خدا مواظبشون باشین…

متن برادر یعنی پشتیبان

چین‌های روی صورتت.
اثرات پیری نیست، جای خالی نوازش دست‌های من است….
مادرم!
دست..
همیشه به معنای آغوش نیست، گاهی؛ فقط امنیت است….
فقط؟!
مثل «دست پدر»

متن برادر یعنی پشتیبان

مادر یعنی به تعداد همه روز‌های گذشته تو، صبوری
مادر یعنی به تعداد همه روز‌های آینده تو، دلواپسی
مادر یعنی به تعداد آرامش همه خواب‌های کودکانه تو، بیداری!
و پدر بودن یعنی بهانه بوسیدن خستگی دست‌هایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!

متن برادر یعنی پشتیبان

ادعای عشق می‌کنیم
و فراموش کرده‌ایم
رنگ چشمان مادرمان را
و دستان پینه بسته پدرمان را!
بیایید قدر این فرشته‌های آسمانی را بیشتر بدانیم.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

تو ۱۰ سالگی: ”مامان، بابا عاشقتونم”
تو ۱۵ سالگی: ”ولم کنین”
تو ۲۰ سالگی: ”مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم”
تو ۲۵ سالگی: ”باید از این خونه بزنم بیرون”
تو ۳۰ سالگی: ”حق با شما بود”
تو ۳۵ سالگی: “میخوام برم خونه پدر و مادر ”
تو ۴۰ سالگی: ”نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!”تو ۷۰ سالگی: ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن…”بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم
که فردا شاید دیر باشه.

متن برادر یعنی پشتیبان

اَحد
معنی: یگانه، یکتا، بیمانند؛ از نام‌های خداوند؛ یکی
ریشه: عربیاَرَس
معنی: نام رودخانه‌ای بزرگ که از کوه‌های هزار ترکیه سرچشمه می‌گیرد و مرز میان ایران و قفقاز را طی کرده و به دریای خزر می‌ریزد.
ریشه: فارسیاَسد
معنی: شیر، شیر درنده؛ کنایه از شجاعت و بی‌باکی
ریشه: عربیاُرُد
معنی: نام دو تن از شاهان اشکانی
ریشه: فارسیاشو
معنی: به معنی مقدس
ریشه: فارسیآتا
معنی: پدربزرگ
ریشه: ترکیآدم
معنی: نخستین بشری که خدا آفرید،  مودب، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خط‌های خاکی رنگ دارد.
ریشه: عبریآدی
معنی: امین‌تر، امانت دارتر
ریشه: ترکیآرش
معنی: درخشنده؛ نام یکی از تیراندازان زمان منوچهر
ریشه: اوستایی – پهلویآری
معنی: آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر نشین مازندران
ریشه: کردیآزا
معنی: آزا اسم کردی به معنی سالم بودن و سرحال و قبراق است؛ هم چنین نام پادشاه مانایی بوده است.
ریشه: کردیآزر
معنی: نام پدر ابراهیم خلیل (ع)، اسبی که ران دو پای عقبش مشکی و دستهایش به رنگ دیگر است.
ریشه: عربیآسو
معنی: (اسم پسر و دختر)(تلفظ: āsu) (کردی) به معنی افق طلایی، در پهلوی به صورت واژه “آهو” آمده است، (در اوستایی) آسو به معنای تندی، شتاب و کوشا آمده است؛ شفق، هنگام طلوع خورشید، همچنین نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند، نام محلی در مسیرلار به لنگه
ریشه: کردیآشر
معنی: شاد، خوشحال، اسم یکی از پسران یعقوب (ع)
ریشه: عبریآکو
معنی: قله کوه، مکان بلند، انسان با عظمت و مقتدر
ریشه: کردیآگا
معنی: آگاه، مطلع، با خبر
ریشه: کردیآلب
معنی: (سکون لام و ب) دلیر، پهلوان
ریشه: ترکیآوه
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و از فرماندهان سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسیآیت
معنی: آیه، نشانه، شخص برجسته و شاخص، شخص بسیار زیبا رو
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

بَها
معنی: قیمت، ارزش؛ درخشندگی و روشنی؛ (به مجاز) فر و شکوه
ریشه: عربیبِشر
معنی: گشاده رویی؛ بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد می‌زیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد. گویند وی در آغاز به کار لهو و لعب مشغول بود و بر اثر تذکر امام موسی ابن جعفر(ع) متنبه شد و توبه کرد.
ریشه: عربیبهک
معنی: نام موبد موبدان در زمان شاپور دوم پادشاه ساسانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

تقی
معنی: تقوا پیشه، پرهیزکار
ریشه: عربیتور
معنی: از شخصیت‌های شاهنامه، اسم دومین فرزند فریدون
ریشه: اوستایی – پهلوی

متن برادر یعنی پشتیبان

چیا
معنی: کوهستان، کوه
ریشه: کردی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

حام
معنی: حمایت کننده، نام یکی از پسران نوح (ع)
ریشه: عبریحسن
معنی: نیکو، خوب، زیبا، جمیل؛ نام دومین امام شیعیان
ریشه: عربیحمد
معنی: شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ الحمد، سوره‌ی اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحۀالکتاب
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

خضر
معنی: نام یکی از پیامبران که طبق روایات چون به آب حیات دست یافت و از آن نوشید، عمرجاویدان پیدا کرد.
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

دان
معنی: قاضی، داور نام یکی از پسران یعقوب (ع)
ریشه: عبریداو
معنی: هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می‌کنند، قاضی، خداوند
ریشه: فارسیدها
معنی: (تلفظ: dahā) زیرکی، هوشمندی
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

ذکا
معنی: هوشمندی، تیزهوشی، خورشید
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

رَجا
معنی: امیدوار بودن، امیدواری، امید
ریشه: عربیرَها
معنی: (پسرانه و دخترانه) به معنی نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی
ریشه: فارسیرَهی
معنی: غلام، بنده، چاکر؛ راهی و مسافر
ریشه: اوستایی – پهلویراد
معنی: جوانمرد؛ آزاده؛ بخشنده، سخاوتمند، خردمند، دانا، حکیم
ریشه: فارسیرسا
معنی: ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، بلیغ؛ (به مجاز) رشید و خوش قد و قامت
ریشه: فارسیرضا
معنی: رضایت، راضی، خشنود؛ رضا این است که بنده از مشیّت حق گله نکند و نامرادی را رضای حق بداند، هشتمین امام شیعیان
ریشه: عربیریو
معنی: ریونیز، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در زمان کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

زِید
معنی: رشد، فزونی؛ نام فرزند امام زین‌العابدین(ع)
ریشه: عربیزاب
معنی: از شخصیت‌های شاهنامه، نام فرزند طهماسب و از نسل فریدون پادشاه پیشدادی
ریشه: فارسیزاد
معنی: فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراه با بعضی نامها می‌آید و نام جدید می‌سازد مانند زادعلی، زادمهر، مهرزاد
ریشه: فارسیزال
معنی: سفید موی؛ پسر سام و پدر رستم
ریشه: فارسیزکی
معنی: پاک، طاهر، پارسا
ریشه: عربیزیا
معنی: زنده
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

ژان
معنی: نام روستایی در نزدیکی سنندج
ریشه: کردیژاو
معنی: خالص و چکیده هر چیز
ریشه: فارسیژنگ
معنی: ارژنگ
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

سَعد
معنی: خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی
ریشه: عربیسام
معنی: آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال، در عبری سام به معنی “اسم” است و آن نام فرزند ارشد نوح نبی (ع) می‌باشد،
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

شَرف
معنی: حرمت و اعتباری که از رعایت کردن ارزشهای اخلاقی بوجود می‌آید، بزرگواری، افتخاری که از امری نصیب شخص می‌شود؛ برتری؛ محل یک سیاره در منطقه البروج که سیاره در آن محل تأثیری قوی دارد.
ریشه: عربیشفا
معنی: بهبود، بهبود یافتن از بیماری؛ از میان رفتن بیماری دل به سبب تابش انوار ملکوتی است.
ریشه: عربیشفق
معنی: نوری سرخ که تا مدتی پس از غروب خورشید از آسمان به زمین می‌تابد.
ریشه: عربیشمس
معنی: خورشید؛ سوره‌ی نود و یکم از قرآن کریم
ریشه: عربیشیث
معنی: (تلفظ: šeys) نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت و مخترع حروف هجایی بود.
ریشه: عبری

متن برادر یعنی پشتیبان

صَفی
معنی: خالص و یگانه (دوست)؛ برگزیده؛ صاف، پاک، روشن
ریشه: عربیصدر
معنی: جایی در مجلس که مخصوص نشستن بزرگان است، (به مجاز) اشخاص برتر و دارای مقام بالاتر؛ باطن و ذهن
ریشه: عربیصفا
معنی: (دخترانه و پسرانه) یکرنگی، خلوص، صمیمیت، نام یکی از گوشه‌های موسیقی ایرانی، نام کوهی در مکه
ریشه: عربیصمد
معنی: آن که دیگران به او نیازمند هستند و او از دیگران بی‌نیاز است؛ (به مجاز) خداوند
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

ضُحا
معنی: (تلفظ: zohā) زمانی پس از برآمدن آفتاب، چاشتگاه، آفتاب، خورشید، سوره نود و سوم قرآن کریم
ریشه: عربیضیا
معنی: نور، روشنی
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

طَیب
معنی: پاک، پاکیزه، مطهر
ریشه: عربیطرب
معنی: شادمانی، خوشی
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

عاد
معنی: نام قومی که هود (ع) به پیامبری آنان برگزیده شد.
ریشه: عبریعدل
معنی: دادگری، داد
ریشه: عربیعدن
معنی: بهشت زمینی
ریشه: عبریعضد
معنی: بازو، یار و یاور
ریشه: عربیعلا
معنی: بزرگی، رفعت
ریشه: عربیعلی
معنی: بلند مرتبه، نام امام اول شیعیان
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

غَنی
معنی: ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است؛ از صفات و نامهای خداوند، ویژگی آن که ذات و کمال او به دیگری متوقف نباشد.
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

فرج
معنی: گشایش در کار
ریشه: عربیفرخ
معنی: (دخترانه و پسرانه) به معنی خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از مرزبانان خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیفرض
معنی: آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می‌شود بدون آنکه درستی آن ثابت شد باشد، پنداشتن، تصور، گمان
ریشه: عربیفلق
معنی: سپیده صبح، فجر، نام سوره‌ای در قرآن کریم
ریشه: عربیفور
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، اسم پادشاه هند در زمان اسکندر مقدونی
ریشه: هندی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

قَیس
معنی: با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزی را به چیزی قیاس و اندازه نمودن
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

کاد
معنی: نام پسر یعقوب (ع)
ریشه: عبریکرم
معنی: بزرگواری، بخشندگی جوانمردی،لطف، احسان
ریشه: عربیکسا
معنی: عبای ضخیم
ریشه: عربیکوت
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیکیا
معنی: پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

گیو
معنی: از شخصیتهای شاهنامه،نام پسرگودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

لار
معنی: نام پسر گرگین میلاد، از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیلنا
معنی: نمکین، مرکب از لن (نمک سانسکریت) + الف نسبت فارسی
ریشه: سنسکریتلیث
معنی: شیر، اسد، (به مجاز) دلیر و شجاع، نام پدر یعقوب پادشاه صفاری
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

نبی
معنی: پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص)
ریشه: عربینجف
معنی: نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است.
ریشه: عربینصر
معنی: یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره‌ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
ریشه: عربینقی
معنی: پاکیزه، پاک، برگزیده، لقب امام دهم شیعیان
ریشه: عربینوح
معنی: معرب از عبری، راحت، اسم پیامبری که به دستور خداوند کشتی بزرگی ساخت و یاران خود و از هر حیوان یک جفت را سوار بر کشتی کرد و از طوفان نجاتشان داد، نام سوره‌ای در قرآن کریم
ریشه: عبرینهل
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی
ریشه: فارسینیک
معنی: خوب، نیکو، آدم خوب، شخص صالح
ریشه: فارسینیو
معنی: دلیر، شجاع
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

ویو
معنی: گیو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

همت
معنی: اراده، انگیزه و پشتکار قوی برای رسیدن به هدف، بلندطبعی، بلندنظری، جوانمردی
ریشه: عربیهود
معنی: نام پیامبر قوم عاد، نام سوره‌ای در قرآن کریم
ریشه: عربیهوم
معنی: نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار و عابدی کوه نشین از نژاد فریدون، در زمان افراسیاب تورانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

اَحیا
معنی: زندگان، زندگی، زندگی از نو، خاندان‌ها، نامی برای شبهای نوزدهم، بیست و یکم، و بیست وسوم ماه رمضان
ریشه: عربیاَدهم
معنی: سیاه، تیرگون؛ آثار نو؛ بند و قید؛ نام پدرِ ابراهیم (ابواسحاق ابراهیم ابن ادهم ابن منصور ابن زید بلخی) معروف به ابراهیم ادهم از بزرگان صوفیه و عرفان
ریشه: عربیاَرَشک
معنی: پسر و جانشین اردشیر سوم
ریشه: فارسیاَرحام
معنی: خویشان، بستگان، مهربانی کردن
ریشه: ترکیاَرسام
معنی: هم معنی با آرشام
ریشه: فارسیاَرشام
معنی: پسر آرتاشس دوم و برادر تیگران اول، نخستین شاه از شاخه‌ی دوم سلسله‌ی اشکانیان
ریشه: فارسیاَسعد
معنی: سعید، نیک بخت؛ خوشترین، مباركترین
ریشه: عربیاَشرف
معنی: (اسم دخترانه و پسرانه) گرانمایه‌تر، شریفتر؛ شریفترین، والاترین
ریشه: عربیاَطهر
معنی: پاکیزه‌تر، پاک‌تر، طاهرتر
ریشه: عربیاَعلا
معنی: برتر، بالاتر، بلندتر، برگزیده از هر چیز؛ نامی از نامهای خدای تعالی یعنی برتر مطلق؛ سوره‌ی هشتاد و هفتم از قرآن کریم
ریشه: عربیاَمان
معنی: بی ترس؛ ایمن؛ حفاظت، عنایت؛ زنهار، پناه؛ ایمنی، آرامش
ریشه: عربیاَمجد
معنی: بزرگتر، بزرگوارتر، بزرگوار
ریشه: عربیاَیاز
معنی: هوای خنک متحرک، نسیم
ریشه: فارسیاحمد
معنی: ستوده‌ترین؛ یکی از نام‎های حضرت محمّد(ص) پیامبر اسلام
ریشه: عربیارژن
معنی: از شخصیت‌های شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسیارسن
معنی: به فتح الف و سین، مجلس، بزم، انجمن، مجمع
ریشه: اوستایی – پهلویارشد
معنی: رشیدتر، بزرگتر؛ دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، مافوق
ریشه: عربیاریس
معنی: زیرک، هوشیار، کشاورز، برزگر، امیر رئیس
ریشه: عربیاشیر
معنی: خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
ریشه: عبریاصغر
معنی: کوچکتر، خردتر، کِهتر
ریشه: عربیاکبر
معنی: بزرگتر، مِهتر؛ سالمندتر، بزرگسالتر
ریشه: عربیالوا
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از دلاوران ایرانی و نیزه دار رستم پهلوان شاهنامه
ریشه: فارسیالیا
معنی: الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
ریشه: عبریامید
معنی: آرزو، انتظار، رجا، توقع، چشمداشت؛ اشتیاق یا تمایل به روی دادن یا انجام امری همراه با آرزوی تحقق آن
ریشه: فارسیامیر
معنی: پادشاه، حاکم، فرمانده‌ سپاه، سردار، سپهسالار
ریشه: عربیامین
معنی: امانتدار، معتمد؛ از القاب پیامبر اسلام(ص) پیش از بعثت؛ لقب جبرئیل
ریشه: عربیاوژن
معنی: اوژندن، افکندن؛ اوژننده، افکننده، اندازنده
ریشه: فارسیایّوب
معنی: برگشت به سوی خدا؛ از پیامبران بنی اسرائیل که گفته شده است دچار بلاهای زیاد شد، ولی تحّمل کرد تا نجات یافت.
ریشه: عبریایرج
معنی: یاری دهنده‌ی آریاییها؛ در شاهنامه شاهزاده‌ی ایرانی، پسر کوچک فریدون که پدرش پادشاهی ایران را به او داد.
ریشه: فارسیایزد
معنی: خداوند در فرهنگ ایران باستان
ریشه: اوستایی – پهلویایمن
معنی: آسوده خاطر، در امان، محفوظ؛ با آسودگی خاطر
ریشه: عربیآباد
معنی: تندرست و مرفه، آراسته
ریشه: فارسیآبان
معنی: آبها، (در گاه شماری) ماه هشتم از سال شمسی، (در قدیم) نام روز دهم از هر ماه شمسی، (در اعلام) نام فرشته ی موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماه
ریشه: فارسیآبرو
معنی: حیثیت، شرف، قدر
ریشه: فارسیآتاش
معنی: آداش، همنام
ریشه: ترکیآتان
معنی: پرتاب کننده
ریشه: ترکیآتسز
معنی: اسم سومین فرمانروای سلسه خوارزمشاهی
ریشه: ترکیآتلی
معنی: سواره، صاحب اسب، اسب سوار
ریشه: ترکیآتور
معنی: آتش، آذر؛ یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی
ریشه: اوستایی – پهلویآتین
معنی: در زبان زند و پازند جدید ، نو ، بوجود آمده
ریشه: اوستایی – پهلویآجیر
معنی: آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط، کوشا
ریشه: فارسیآچیم
معنی: نام یکی از نیاکان یوسف نجار که همعصر حضرت مریم بود به معنای خداوند استقرار خواهد یافت.
ریشه: عبریآداش
معنی: آتاش، همنام، هم اسم
ریشه: ترکیآدان
معنی: مفید سودمند
ریشه: کردیآدلی
معنی: نامور، نامدار
ریشه: فارسیآراد
معنی: (تلفظ: ārād) (در اعلام) نام فرشته موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است، نام روز بیست و پنجم ماه شمسی، (در پهلوی) آرای، آراینده
ریشه: فارسیآراز
معنی: نام رود ارس
ریشه: ترکیآرام
معنی: (تلفظ: ārām) سکون، ثبات، آسایش، (در قدیم) مایه آرامش
ریشه: فارسیآران
معنی: (تلفظ: ārān) دارای طبیعت گرم، (در اعلام) نام پادشاه آذربایجان در عهد باستان، نام شهری در کاشان، نام شهری است که قباد آن را بنا کرده است، نام سرزمینی در شمال غربی ایران و مغرب دریای خزر (کشور آذربایجان)
ریشه: کردیآرتا
معنی: پاک، نام پهلوان ایرانی – ارتا (به فتح الف) در اوستا به معنای مقدس
ریشه: فارسیآرخا
معنی: آرکا، مایه اطمینان و پیشتگرمی
ریشه: فارسیآردا
معنی: آرشا، مقدس
ریشه: فارسیآرسن
معنی: انجمن، مجمع؛ (در عبری) مردِ مبارز
ریشه: اوستایی – پهلویآرشا
معنی: (تلفظ: āršā) مقدس – آردا، مقدس
ریشه: فارسیآرکا
معنی: آرخ، مایه اطمینان و پیشتگرمی
ریشه: ترکیآرنا
معنی: آریایی نژاد
ریشه: فارسیآریا
معنی: (تلفظ: āriyā) آزاده، نجیب، نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می‌کردند.
ریشه: فارسیآریز
معنی: نام کوهی در مسیر مریوان به سنندج
ریشه: کردیآریس
معنی: برزگر
ریشه: ارمنیآرین
معنی: مرد آریایی – آریایی نژاد، از نسل آریایی
ریشه: فارسیآریو
معنی: (تلفظ: āriu) منسوب به قوم آریایی، شبیه آریائیان، آریایی – نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم
ریشه: فارسیآزاد
معنی: (تلفظ: āzād) رها شده از گرفتاری یا چیزی آزار دهنده، فارغ، صاحب اختیار، (در گیاهی) درخت جنگلی
ریشه: فارسیآژنگ
معنی: چین و شکن پیشانی، خشم، موج کوتاهی که روی سطح آب ایجاد می‌شود.
ریشه: فارسیآسام
معنی: سام، داستان خوشایند، همچنین از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیآسیم
معنی: (تلفظ: āsim) به لغت زند و پازند استاد عظیم الشأن و بلند مرتبه، در پهلوی به معنی سیم و نقره
ریشه: فارسیآشور
معنی: برهم زننده، تغییر دهنده، نام دومین فرزند سام که نینوا را بنا نهاد؛ گوشه ای در دستگاه ماهور
ریشه: آشوریآکام
معنی: سرزمین فراز، سرزمین بلند
ریشه: عربیآلیا
معنی: الیاس
ریشه: عبریآمین
معنی: عربی
ریشه: عربیآنیل
معنی: معروف، نامدار
ریشه: ترکیآوید
معنی: (تلفظ: āvid) دانش، خرد، مشتاق و خواهان
ریشه: فارسیآویر
معنی: آتش
ریشه: کردیآهیر
معنی: آتش
ریشه: کردیآهیل
معنی: مرغ انجیرخوار
ریشه: گیلیکیآهین
معنی: آهن
ریشه: گیلیکی

متن برادر یعنی پشتیبان

بَرات
معنی: نوشته‌ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حُکام حواله‌ای وجهی دهد؛ کاغذ زر.
ریشه: عربیبَسام
معنی: بسیار تبسم کننده، خوشرو
ریشه: عربیبَشّار
معنی: بشارت دهنده؛ از اصحاب امام صادق(ع)
ریشه: عربیبَشیر
معنی: مژده آور، مژده رسان، بشارت دهنده
ریشه: عربیبَصیر
معنی: بینا؛ (به مجاز) آگاه؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیبَهمن
معنی: نیک اندیش، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیبُرَیر
معنی: یکی از شهدای کربلا به روز عاشورا در رکاب امام حسین(ع) که او اول کسی است که بعد از حُر شهید شد.
ریشه: عربیبُرزو
معنی: تنومند، بلند پایه؛ نام پسر سهراب پسر رستم زال، نام آتشکده‌ عهد ساسانی در استان مرکزی
ریشه: اوستایی – پهلویبُرنا
معنی: جوان؛ شاب، ظریف، خوب، نیک، دلاور
ریشه: فارسیبِلال
معنی: آب و هر آن چه که گلو را تر کند؛ نام مؤذن و از یاران خاص و صمیمی پیامبر اسلام (ص)
ریشه: عربیبِهفر
معنی: شکوهمند و با جلال و جبروت
ریشه: فارسیبِهین
معنی: بهترین، برگزیده‌ترین
ریشه: فارسیبابر
معنی: ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک
ریشه: ترکیبابک
معنی: پرورنده و پدر
ریشه: اوستایی – پهلویباژه
معنی: نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسیباسم
معنی: تبسم کننده؛ شکر
ریشه: عربیباشو
معنی: در گویش خوزستان بچه‌ای که تقاضای ماندنش را از خداوند دارند (از خدا حیات در دنیا را می‌خواهد)
ریشه: فارسیباقر
معنی: شکافنده، گشاینده؛ لقب محمّد ابن علی امام پنجم شیعیان محمّد باقر(ع)
ریشه: عربیبامی
معنی: درخشان؛ لقب شهر بلخ
ریشه: اوستایی – پهلویباهر
معنی: درخشان، تابان
ریشه: عربیبدیع
معنی: جدید، تازه، نوآیین؛ زیبا؛ جالب، شگفت انگیز، نادر
ریشه: عربیبرتن
معنی: بردیس، به فتح ب و ت، مرد مغرور
ریشه: فارسیبرزو
معنی: بلند بالا ، کنایه ‏از عظمت، نام پسر سهراب
ریشه: فارسیبزرگ
معنی: دارای اهمیت و موقعیت اجتماعی، برجسته
ریشه: فارسیبهبد
معنی: مرکب از به (بهتر، خوبتر) + بد (پسوند اتصاف)
ریشه: فارسیبهفر
معنی: مرکب از به (بهتر، خوبتر) + فر (شکوه، جلال)
ریشه: فارسیبیان
معنی: سخن و گفتار خداوند
ریشه: عربیبیتک
معنی: نام جد منوچهر پادشاه کیانی
ریشه: فارسیبیدار
معنی: آگاه، هوشیار
ریشه: فارسیبیژن
معنی: نام پهلوان ایرانی، پسر گیو و نواده‌ گودرز و رستم
ریشه: اوستایی – پهلویبینش
معنی: (اسم مصدر از دیدن)، (به مجاز) قدرت ادراک و شناخت وسیع و ژرف، بصیرت
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

پَیام
معنی: الهام، وحی؛ مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانه‌ای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود.
ریشه: فارسیپُرسا
معنی: پرسنده، جستجوگر
ریشه: فارسیپاپک
معنی: استوار، پدر کوچک، از شخصیت‌های شاهنامه
ریشه: فارسیپاشا
معنی: (مخففِ پادشاه)، بزرگ
ریشه: فارسیپایا
معنی: ماندگار، ثابت
ریشه: فارسیپناه
معنی: پشتیبان، حامی، نگهبان
ریشه: فارسیپویا
معنی: آن که برای به دست آوردن چیزی می‌کوشد، دونده پی چیزی و جوینده‌ آن
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

تَمیم
معنی: تمام و کامل؛ استوار
ریشه: عربیتَوار
معنی: پرنده
ریشه: کردیتارخ
معنی: (= تارح) به معنی تنبل؛ نام پدر حضرت ابراهیم (ع)
ریشه: عبریتباک
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیتبرّک
معنی: مبارک بودن، مبارکی، خجستگی، خوش یمنی؛ برکت گرفتن.
ریشه: عربیتخار
معنی: نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام یکی از همراهان فرود
ریشه: فارسیتژاو
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی داماد افراسیاب تورانی
ریشه: فارسیتکین
معنی: پهلوان دلاور
ریشه: ترکیتوار
معنی: نوعی ریسمان؛ توارکوه نام کوهی در شمال ایران
ریشه: فارسیتوان
معنی: قدرت، توانایی
ریشه: فارسیتورج
معنی: نام پسر بزرگ فریدون
ریشه: اوستایی – پهلویتورک
معنی: نام پسر شیدسب پادشاه زابلستان
ریشه: فارسیتوسن
معنی: اسب سرکش
ریشه: ترکیتوکل
معنی: یقین داشتن به رحمت خداوند
ریشه: عربیتوما
معنی: توام، همراه، نام یکی از حواریون حضرت عیسی (ع)
ریشه: یونانیتیام
معنی: (اسم دختر و پسر) چشمانم؛ عزیز و گرامی
ریشه: لری

متن برادر یعنی پشتیبان

ثامر
معنی: میوه دهنده، ثمردهنده
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

جابر
معنی: ظالم، ستمگر
ریشه: عربیجادی
معنی: زعفران
ریشه: فارسیجاسم
معنی: عاميانه قاسم
ریشه: عربیجاهد
معنی: كوشا، ساعی
ریشه: عربیجبار
معنی: دارای سلطه و قدرت
ریشه: عربیجرير
معنی: نام دانشمند معروف و مؤلف تاريخ طبری
ریشه: عربیجعفر
معنی: جوی بزرگ، نام امام ششم شيعيان
ریشه: عربیجلال
معنی: عظمت، بزرگی، شكوه
ریشه: عربیجليل
معنی: بلند مرتبه، بزرگوار، از نامهای خداوند
ریشه: عربیجمال
معنی: زيبايی
ریشه: عربیجنيد
معنی: نام عارفی معروف در قرن سوم هجری
ریشه: عربیجواد
معنی: بخشنده، از نامهای خدواند، لقب امام نهم شيعيان
ریشه: عربیجويا
معنی: جستجو كننده، جوينده
ریشه: فارسیجهان
معنی: كيهان، عالم، گيتی، به صورت پسوند و پيشوند همراه با بعضی نامها می‌آيد و نام جديد می‌سازد مانند ملك جهان، جهان آفرين
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

چابک
معنی: چالاک‎، زیبا و ظریف، زیباروی
ریشه: فارسیچاوه
معنی: عزیز
ریشه: کردیچکاد
معنی: بالای کوه، قله
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

حَسیب
معنی: دارای فضل و کمال اکتسابی یا ذاتی، بزرگوار؛ از اسامی خداوند
ریشه: عربیحَمّاد
معنی: بسیار سپاسگزار، بسیار حمد کننده و ستاینده
ریشه: عربیحَمود
معنی: ستوده و پسندیده؛ حمد کننده، بسیار سپاسگزار پروردگار
ریشه: عربیحَنیف
معنی: درست و پاک، راستین؛ معتقد به یگانگی خداوند
ریشه: عربیحِسام
معنی: شمشیر تیز و برنده
ریشه: عربیحِسان
معنی: بسیار خوب، نیکروی
ریشه: عربیحِکمت
معنی: معرفت به مسائل، خردمندی، علم خداوند
ریشه: عربیحاتم
معنی: حاکم، قاضی، داور
ریشه: عربیحارث
معنی: کشاورز، برزگر
ریشه: عربیحاصل
معنی: نتیجه، کسب شده
ریشه: عربیحافظ
معنی: آن که مراقبت یا حفاظت از کسی، جایی یا چیزی را بر عهده دارد. نگهبان
ریشه: عربیحامد
معنی: سپاسگزار
ریشه: عربیحامی
معنی: منسوب به حام پسر نوح، حمایت کننده
ریشه: عربیحانی
معنی: میش یا گاو وحشی
ریشه: عربیحبان
معنی: نام یکی از صحابه پیامبر (ص)
ریشه: عربیحبیب
معنی: دوست، یار
ریشه: عربیحزین
معنی: اندوهگین
ریشه: عربیحسین
معنی: خوب، نیکو؛ نام سومین امام شیعیان
ریشه: عربیحشمت
معنی: بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار؛ شرم، حیا، پروا
ریشه: عربیحفیظ
معنی: حافظ نگهبان، هوشمند و یادگیرنده
ریشه: عربیحکیم
معنی: پزشک، فرزانه، از نامهای خداوند
ریشه: عربیحلیم
معنی: خویشتن دار، با صبر و تحمل
ریشه: عربیحمام
معنی: کبوتر
ریشه: عربیحمزه
معنی: شیر، حمزة ابن عبدالمطلب عموی پیامبر اسلام(ص)
ریشه: عربیحنان
معنی: بخشاینده، از صفات خداوند
ریشه: عربیحنین
معنی: اشتیاق، ناله، زاری
ریشه: عربیحیدر
معنی: شیر، اسد؛ لقب حضرت علی(ع)
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خُلود
معنی: همیشه باقی ماندن، جاودانگی
ریشه: عربیخالد
معنی: پاینده، جاوید
ریشه: عربیخالق
معنی: به وجود آورنده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیخسرو
معنی: پادشاه، نیکنام و دارای آوازه نیکی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه
ریشه: فارسیخلیل
معنی: دوست یکدل، لقب ابراهیم(ع)
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

دارا
معنی: برخوردار از چیزیt مالک، ثروتمند؛ (به مجاز) خداوند
ریشه: فارسیدانا
معنی: دارای عقل و تجربه و آگاهی
ریشه: فارسیدانش
معنی: علم
ریشه: فارسیداور
معنی: حَکَم؛ قاضی؛ (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم.
ریشه: فارسیدلیر
معنی: شجاع، جسور و بی پروا
ریشه: فارسیدیار
معنی: سرزمین، زادگاه
ریشه: عربیدیان
معنی: (دخترانه و پسرانه) هم معنی با دیانا، (در اسطوره‌های رومی) الهه‌ی ماه، آرتمیس یونانی، حاکم
ریشه: فرانسوی

متن برادر یعنی پشتیبان

ذاکر
معنی: آنکه خدا را ستایش می‌کند.
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

رَزان
معنی: تاکستان، باغ انگور؛ (در عربی) با وقار و آراسته
ریشه: فارسیرَسام
معنی: رسم کننده، طراح، نقاش
ریشه: عربیرَشاد
معنی: هدایت یافتن، رستگاری
ریشه: عربیرَشید
معنی: دارای قامت بلند و متناسب، شجاع، دلیر؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیرُستم
معنی: کشیده، بزرگ تن، دلیر و پهلوان، در شاهنامه پهلوان ایران
ریشه: فارسیرُهام
معنی: در شاهنامه پهلوان ایرانی، (در عربی) پرنده‌ای که شکار نکند.
ریشه: فارسیرادا
معنی: منسوب به راد
ریشه: فارسیراشا
معنی: سرسبز و خرم و با طراوت، راهِ شادی، راه عبور
ریشه: فارسیراشد
معنی: آن که در راه راست است؛ دیندار، متدین
ریشه: عربیراغب
معنی: دارای میل و رغبت به چیزی یا کسی، مایل
ریشه: عربیرافع
معنی: رفع کننده، بلند کننده، از صفات خداوند
ریشه: عربیراما
معنی: منسوب به رام، یکی از تجلیات وشنو در اساطیر هندی
ریشه: سنسکریترایا
معنی: (اسم پسر و دختر) آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه
ریشه: عبریربیع
معنی: فصل اول سال، بهار، در گاه شماری نام دو ماه از سال قمری
ریشه: عربیرحمت
معنی: دلسوزی و مهربانی؛ عفو مخصوصِ خداوند
ریشه: عربیرحیم
معنی: بسیار مهربان، مهربانی؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیرزاق
معنی: روزی دهنده؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیرزین
معنی: محکم استوار باوقار
ریشه: عربیرفیع
معنی: افراشته، مرتفع، بلند؛ با اهمیت، ارزشمند، عالی
ریشه: عربیرهان
معنی: (تلفظ: rahān) رهنده، رهاشونده
ریشه: فارسیزَریر
معنی: تیز خاطر؛ سبک روح؛ زرینبر و زرین جوشن، نام پهلوان ایرانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

زُبید
معنی: عطیه و بخشش
ریشه: عربیزُبیر
معنی: از خویشاوندان و از صحابه‌ی پیامبر اسلام(ص)
ریشه: عربیزُهَیْر
معنی: شکوفه دار و درخت پر شکوفه؛ نام یکی از شهدای کربلا
ریشه: عربیزاهد
معنی: پارسا، پرهیزکار
ریشه: عربیزاهر
معنی: درخشان، روشن، تابان، (به مجاز) دارای تشخیص، ممتاز
ریشه: عربیزرار
معنی: تیزفهم، سبک روح؛ پدر بابک و نیای اردشیر بابکان است.
ریشه: فارسیزعیم
معنی: پیشوا، رهبر
ریشه: عربیزمان
معنی: جریانی پیوسته، بی آغاز
ریشه: فارسیزهیر
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در سپاه کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسیزیار
معنی: نام نیای آل زیار، سلسله‌ای از پادشاهان و امرای ایرانی نژاد در گرگان
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

ژافه
معنی: نام یکی از پسران نوح
ریشه: فارسیژوان
معنی: میعادگاه عاشق و معشوق
ریشه: کردیژورک
معنی: پرنده‌ای سرخ رنگ به اندازه گنجشک
ریشه: فارسیژیار      
معنی: شهرنشینی، تمدن؛ زندگی شهروندان
ریشه: کردیژیان
معنی: خشمناک و شجاع
ریشه: کردیژیگس
معنی: نام پدر میرسوس سردار پارسی در زمان داریوش پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

سَتار
معنی: آنکه چیزی را پوشیده و در پرده میدارد، پوشنده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیسَجّاد
معنی: بسیار سجده کننده؛ لقب امام چهارم شیعیان
ریشه: عربیسَحاب
معنی: ابر
ریشه: عربیسَدِنا
معنی: سدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه
ریشه: فارسیسَرمد
معنی: پایدار، پیوسته
ریشه: عربیسَمیر
معنی: داستان پرداز، قصه گو
ریشه: عربیسَمیع
معنی: از نامهای خداوند؛ شنوا
ریشه: عربیسروش
معنی: پیام آور؛ فرشته‌ی پیام آور، فرشته؛ پیامی که از عالم غیب برسد، الهام
ریشه: فارسیسُعود
معنی: جمع سَعد، سعادتها، نیک بختیها، خجستگیها
ریشه: عربیسِراج
معنی: چراغ، روشنایی
ریشه: عربیسابق
معنی: مربوط به گذشته، پیشین، مقدم
ریشه: عربیساجد
معنی: سجده کننده
ریشه: عربیساشا
معنی: مدافع و محافظ مردان
ریشه: یونانیساعد
معنی: مساعدت کننده، مددکار
ریشه: عربیساکو
معنی: کوه بدون گیاه؛ ساده و بی آلایش؛ یکسان و یکنواخت
ریشه: کردیسالم
معنی: فاقد بیماری جسمی یا روحی، منزه و به دور از مفاسد اخلاقی
ریشه: عربیسامِر
معنی: افسانه گوینده، افسانه گویندگان
ریشه: فارسیسامه
معنی: عهد، پیمان؛ جای امن و امان، پناه، مأمن
ریشه: فارسیسامی
معنی: عالی، بلند مرتبه، بلند؛ منسوب به سام پسر نوح نبی(ع)
ریشه: فارسیساهر
معنی: بیدار
ریشه: عربیسباک
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی
ریشه: فارسیسپند
معنی: مقدس، اسپند؛ دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می‌ریزند.
ریشه: فارسیسپهر
معنی: آسمان؛ روزگار
ریشه: فارسیسدرا
معنی: نام درختی در آسمان هفتم بهشت
ریشه: فارسیسدنا
معنی: (دخترانه و پسرانه)(تلفظ: sadenā) سجده کننده بر خانه خدا
ریشه: عربیسعید
معنی: خجسته، مبارک؛ خوشبخت، سعادتمند
ریشه: عربیسوما
معنی: (تلفظ: sumā) ماه، نور ماه، (به مجاز) زیبا، در گویش مازندران نهر آب
ریشه: فارسیسهام
معنی: سهم‌ها، بهره‌ها
ریشه: عربیسیکا
معنی: نوعی درخت، در گویش مازندران اردک
ریشه: فارسیسینا
معنی: دانشمند، نام جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

شُبَیر
معنی: شیر کوچک
ریشه: عربیشُعَیب
معنی: پیامبری که بر اساس قرآن پس از هود و صالح در شهر مَدیَن می‌زیسته و احتمالا پدر زن حضرت موسی (ع) بوده‌است.
ریشه: عبریشِهام
معنی: تیز خاطر، چالاک
ریشه: فارسیشادن
معنی: بچه آهو، زیبا و لطیف مانند بچه آهو
ریشه: عربیشارو
معنی: بازمانده یا پنهان
ریشه: کردیشاکر
معنی: سپاسگزار؛ در حال شکرگزاری
ریشه: عربیشانلی
معنی: افتخار آمیز؛ مشهور
ریشه: ترکیشاها
معنی: نام قلعه‌ای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود.
ریشه: فارسیشاهد
معنی: گواه، حاضر، مرد خوبروی؛ محبوب، خدای تعالی
ریشه: عربیشاهو
معنی: آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است.
ریشه: فارسیشایا
معنی: شایسته
ریشه: فارسیشبان
معنی: چوپان
ریشه: فارسیشبنا
معنی: جوان
ریشه: عبریشجاع
معنی: آن که از چیزی یا کسی نمی‌ترسد، پردل و جرئت، دلیر
ریشه: عربیشریف
معنی: دارای شرف، ارجمند، بزرگوار
ریشه: عربیشفیع
معنی: آن که تقاضای عفو و بخشش گناه کسی را از دیگری می‌کند، شفاعت کننده
ریشه: عربیشفیق
معنی: مهربان، دلسوز
ریشه: عربیشکور
معنی: شکرکننده، پاداش دهنده‌ی بندگان؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیشکیب
معنی: تحمل، بردباری، صبر
ریشه: فارسیشکیل
معنی: زیبا، پسر خوش چهره
ریشه: عربیشوان
معنی: (تلفظ: šo (a) vān) شبان، چوپان
ریشه: کردیشهاب
معنی: پدیده‌ای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده می‌شود، بزرگی و جلال
ریشه: عربیشهیر
معنی: معروف، نام آور
ریشه: عربیشیرو
معنی: منسوب به شیر، دلیر و شجاع
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

صَباح
معنی: بامداد، روز
ریشه: عربیصَمیم
معنی: صمیمی؛ اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی
ریشه: عربیصُهَیب
معنی: سرخ و سفید به هم آمیخته؛ آن که موهای سرخ و سفید به هم آمیخته دارد.
ریشه: عربیصِدیق
معنی: بنده‌ی خاص خداوند؛ بسیار راستگو و درستکار
ریشه: عربیصابر
معنی: صبور، شکیبا؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیصاحب
معنی: دارنده، مالک، دارا، همنشین، حاکم
ریشه: عربیصادق
معنی: راستگو
ریشه: عربیصارم
معنی: شمشیر تیز، بُرنده
ریشه: عربیصالح
معنی: شایسته و درستکار، نیک
ریشه: عربیصامت
معنی: خاموش، بی صدا، ساکت؛ (به مجاز) طلا و نقره
ریشه: عربیصانع
معنی: سازنده، آفریننده
ریشه: عربیصاین
معنی: (تلفظ: sāyen) نگه دارنده، محافظ، پرهیزکار
ریشه: عربیصائب
معنی: راست و درست
ریشه: عربیصبور
معنی: شکیبا؛ از نامهای خداوند
ریشه: عربیصدرا
معنی: (صدر + ا (پسوند نسبت))، منسوب به صدر
ریشه: عربیصفار
معنی: رویگر، نام سلسله‌ای در ایران که سر سلسله آن یعقوب پسر لیث است.
ریشه: عربیصفدر
معنی: صفشکن؛ (به مجاز) شجاع و دلیر؛ از القاب حضرت علی(ع)
ریشه: عربیصلاح
معنی: شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت؛ نیکوکاری؛ سودمند بودن
ریشه: عربیصوفی
معنی: اخترشناس، پیرو یکی از فرقه‌های تصوف، درویش
ریشه: عربیصولت
معنی: فرّ و شکوه معمولًا ناشی از برتری کسی یا چیزی بر دیگران، هیبت؛ شدت، سختی، حمله
ریشه: عربیصیام
معنی: روزه گرفتن، روزه
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

ضِیغم
معنی: (تلفظ: zeyqam) شیر بیشه زار، کنایه از فرد شجاع و دلیر
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

طارِق
معنی: سوره‌ی هشتاد و ششم از قرآن کریم دارای هفده آیه، در قدیم به معنی هنگام شب
ریشه: عربیطالب
معنی: خواستار، در تصوف به سالک گویند.
ریشه: عربیطالع
معنی: طلوع کننده، بخت و اقبال
ریشه: عربیطاها
معنی: طه
ریشه: عربیطاهر
معنی: پاک، پاکیزه؛ بیگناه، معصوم؛ (به مجاز) بی آلایش و بی غش
ریشه: عربیطغرل
معنی: پرنده شکاری از خانواده باز
ریشه: ترکی

متن برادر یعنی پشتیبان

ظافر
معنی: ظفریابنده، پیروزی یابنده
ریشه: عربیظاهر
معنی: آشکار، هویدا
ریشه: عربیظهور
معنی: پدیدار شدن، آشکار شدن
ریشه: عربیظهیر
معنی: پشتیبان، یاور
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

عَبید
معنی: بنده، فرمانبردار، مطیع
ریشه: عربیعَبیر
معنی: نوعی ماده خوش بو کننده که از ترکیب مشک، گلاب، زعفران، و بعضی مواد دیگر تهیه می‌شد و آن را برای خوش بویی همراه داشتند.
ریشه: عربیعِصام
معنی: بند، ریسمان، نگه داری؛ شرافت
ریشه: عربیعابد
معنی: عبادت کننده، پرستنده چیزی یا کسی
ریشه: عربیعابس
معنی: عبوس و اخمو، مجازا به معنای شجاع و بی باک
ریشه: عربیعادل
معنی: با انصاف
ریشه: عربیعارف
معنی: آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست می‌یابد، دانا، آگاه
ریشه: عربیعاشق
معنی: دلباخته
ریشه: عربیعاصم
معنی: نگهدارنده، محافظ
ریشه: عربیعاطِف
معنی: مهربان؛ برگرداننده
ریشه: عربیعاکِف
معنی: آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتکف؛ حاضر و مقیم
ریشه: عربیعالَم
معنی: کیهان، پهنه‌ زمین و آنچه در آن است، جهان؛ حالت و وضعیت
ریشه: عربیعامر
معنی: آباد کننده
ریشه: عربیعباد
معنی: بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد
ریشه: عربیعباس
معنی: اخمو، عبوس، بسیار شجاع و دلیر؛ عباسِ بن علی
ریشه: عربیعزرا
معنی: نام کاهن و رهبر عبرانیان در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
ریشه: عبریعزیز
معنی: گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
ریشه: عربیعظیم
معنی: بزرگ، با اهمیت، بسیار، از نامهای خداوند
ریشه: عربیعقیل
معنی: خردمند و بزرگوار، عاقل و گرامی
ریشه: عربیعماد
معنی: (تلفظ: emād) ستون، (به مجاز) آن که بتوان بر او تکیه کرد، نگاه دارنده
ریشه: عربیعمرو
معنی: نام پسر لیث دومین پادشاه صفاری
ریشه: عربیعمید
معنی: عاشق و بی قرار، سرور و تکیه گاه طایفه
ریشه: عربیعیسا (عیسی) 
معنی: عیسی، معرب از عبری، نجات دهنده، نام پیامبر مسیحیت
ریشه: عبری

متن برادر یعنی پشتیبان

غَدیر
معنی: آبگیری است بین مکه و مدینه در ناحیه‌ی جحفه، روز یا واقعه غدیر که در میان مسلمانان حائز اهمیت است.
ریشه: عربیغَفّار
معنی: آمرزنده و بخشاینده‌ گناهان، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربیغَفور
معنی: بخشاینده و آمرزنده‌ گناهان، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربیغَنی
معنی: ثروتمند؛ آن که از کمک و هم کاری دیگران بی نیاز است، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربیغاثر
معنی: معرب از عبری، نام پسر ارم نوه نوح (ع)
ریشه: عبریغازی
معنی: جنگجوی مذهبی، عنوان چندتن از پادشاهان و افراد تاریخی
ریشه: عربیغانِم
معنی: غنیمت گرفته و بهره‌مند
ریشه: عربیغلام
معنی: ارادتمند و فرمانبردار
ریشه: عربیغیاث
معنی: فریادرس، از صفات و نامهای خداوند
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

فاتح
معنی: پیروز
ریشه: عربیفاتک
معنی: معرب از پهلوی، نام پدر مانی در زمان شاپور اول پادشاه ساسانی
ریشه: اوستایی – پهلویفارد
معنی: یگانه، تنها، تک
ریشه: عربیفاضل
معنی: دارای فضیلت و برتری در علم
ریشه: عربیفاطر
معنی: آفریننده، از نامهای خداوند، نام سوره ای در قرآن کریم
ریشه: عربیفاطن
معنی: زیرک، دانا
ریشه: عربیفایز (فائز) 
معنی: نایل، رستگار
ریشه: عربیفایض (فائض)
معنی: فیض رسان، فایده بخش
ریشه: عربیفایق
معنی: فائق، دارای برتری، مسلط، برگزیده
ریشه: عربیفائز
معنی: فایز، نایل، رستگار
ریشه: عربیفتاح
معنی: گشاینده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیفتوت
معنی: جوانمردی، بخشندگی
ریشه: عربیفداک
معنی: نام روستایی در حجاز
ریشه: عربیفرام
معنی: معرب از عبری، تندرو
ریشه: عبریفربد
معنی: دارای شکوه و جلال
ریشه: فارسیفرحت
معنی: شادی و شادمانی
ریشه: عربیفرزن
معنی: نام روستایی در نزدیکی هرات
ریشه: فارسیفرقد
معنی: هر یک از دو ستاره فرقدین
ریشه: عربیفرمد
معنی: نام روستایی در نزدیکی طوس
ریشه: فارسیفرند
معنی: به کسر ف و کسر ر، معرب پرند، حریر منقش، بسیار نرم و لطیف و زیبا
ریشه: فارسیفرود
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، اسم پسر سیاوش و جریره و برادر کیخسرو پادشاه کیانی
ریشه: فارسیفرید
معنی: یکتا، یگانه، بی نظیر
ریشه: عربیفصیح
معنی: دارای فصاحت، ویژگی سخن روشن و آشکار
ریشه: عربیفضیل
معنی: دارای فضل
ریشه: عربیفؤاد
معنی: دل، قلب
ریشه: عربیفیاض
معنی: جوانمرد و بخشنده
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

قَوام
معنی: استواری، استحکام
ریشه: عربیقَهار
معنی: نیرومند، سلطه‌گر، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقادر
معنی: دارای قدرت، توانا؛ از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقاسم
معنی: بخش‌کننده، مقسم، فرزند امام حسن(ع)
ریشه: عربیقانع
معنی: آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده می‌کند، قناعت کننده
ریشه: عربیقاهر
معنی: مقهور کننده، چیره، توانا
ریشه: عربیقائد
معنی: آن که جمعی از مردم را رهبری می‌کند، رهبر، پیشرو، کاروان سالار
ریشه: عربیقائم
معنی: ایستاده، لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)
ریشه: عربیقباد
معنی: شاه محبوب، سرور گرامی
ریشه: فارسیقدرت
معنی: توانایی، سلطه و نفوذ
ریشه: عربیقدوس
معنی: پاک و منزه، از نام‌ها و صفات خداوند
ریشه: عربیقدیر
معنی: توانا، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیقنبر
معنی: نام یکی از تابعان علی (ع)
ریشه: عربیقیصر
معنی: معرب از لاتین، لقب پادشاهان روم و بعضی از کشورهای اروپایی
ریشه: لاتینقیوم
معنی: قائم به ذات، بسیار پایدار، از نامهای خداوند
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

گیلو
معنی: نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

لطیف
معنی: نرم و خوشایند، ظریف و زیبا، خوش آهنگ، (به مجاز) ماهر در نواختن، از صفات خدا
ریشه: عربی

متن برادر یعنی پشتیبان

مَجید
معنی: دارای قدر و مرتبه‌ عالی، گرامی، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیمَهبد
معنی: نگهبان ماه، درخشان
ریشه: فارسیمَهنام
معنی: نشان و اثرِ ماه، دارای صورت و ظاهر ماه
ریشه: فارسیمُبشر
معنی: آن که خبر خوش و مژده می‌دهد، نوید دهنده
ریشه: عربیمُجیب
معنی: پاسخگو، اجابت کننده، روا کننده حاجت، از صفات خداوند
ریشه: عربیمُجیر
معنی: پناه دهنده، فریادرس، از نامها و صفات خداوند
ریشه: عربیمُکَرم
معنی: گرامی و عزیز کرده، محترم
ریشه: عربیمُنعم
معنی: ثروتمند و بسیار بخشنده
ریشه: عربیمُهنّد
معنی: شمشیر هندی
ریشه: عربیماجد
معنی: دارای مجد و بزرگی، بزرگوار
ریشه: عربیمانا
معنی: (دخترانه و پسرانه) (صفت از ماندن) ماندنی، پایدار
ریشه: فارسیمانی
معنی: اندیشمند
ریشه: فارسیماهِد
معنی: گسترنده، گستراننده؛ نامی از نامهای باری تعالی
ریشه: عربیماهر
معنی: آن که در انجام کار و فن هنری استاد باشد، چیره دست
ریشه: عربیمبین
معنی: روشنگر، آشکار کننده، نورانی
ریشه: عربیمتین
معنی: دارای پختگی، خردمندی و وقار
ریشه: عربیمحبت
معنی: دوست داشتن و مهربان بودن با کسی یا چیزی
ریشه: عربیمحسن
معنی: نیکوکار، احسان کننده
ریشه: عربیمحمّد
معنی: ستوده، بسیار تحسین شده، آنکه خصال پسندیده‌اش بسیار است؛ نام پیامبر اسلام حضرت محمّد (ص)
ریشه: عربیمزدک
معنی: (تلفظ: mazdak) (= مژدک)، از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی
ریشه: فارسیموحد
معنی: آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست
ریشه: عربیموسی
معنی: به معنی از آب کشیده؛ موسی ابن عمران (ع) پیغمبر معروف بنی اسرائیل
ریشه: عبریمهدی
معنی: هدایت شده؛ نام قائم منتظَر(ع)
ریشه: عربیمؤمن
معنی: آن که به خدا و پیغمبر ایمان دارد و اصول دینی را رعایت می‌کند.
ریشه: عربیمؤید
معنی: تأیید کننده
ریشه: عربیمیثم
معنی: در عربی به معنی پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛ نام یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع). این کلمه از ریشه واژه اوستایی مَئیثن به معنای ماندن است و میثم یعنی آنکه می‌ماند. در فارسی میثم یعنی دونده‌ای که ردّ پایش به روشنی بر زمین بماند، کسی که با استواری گام بر می‌دارد.

متن برادر یعنی پشتیبان

نادر
معنی: بی همتا، کمیاب
ریشه: عربیناصر
معنی: نصرت دهنده، یاری دهنده
ریشه: عربیناضر
معنی: شاد و مسرور
ریشه: عربینامی
معنی: منسوب به نام، معروف
ریشه: فارسینایب
معنی: نماینده، جانشین
ریشه: عربینبوت
معنی: رسالت، مبعوث بودن کسی از سوی خداوند به راهنمایی مردم
ریشه: عربینجات
معنی: رهایی، خلاصی
ریشه: عربینجیب
معنی: شریف، اصیل، پاکدامن
ریشه: عربیندیم
معنی: همنشین و هم صحبت به ویژه با بزرگان
ریشه: عربینرسی
معنی: اسم یکی از شخصیتهای شاهنامه، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی، فرشته وحی در اوستا
ریشه: فارسینشاط
معنی: شادی، سرزندگی
ریشه: عربینصیر
معنی: یاری دهنده، یاور، از نامهای خداوند
ریشه: عربینضیر
معنی: شاداب، سرسبز
ریشه: عربینظام
معنی: مجموعه قوانین، سنن، یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها نهاده شده است.
ریشه: عربینعمت
معنی: آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود، عطا و بخشش
ریشه: عربینعیم
معنی: نعمت، نرم و لطیف، از اسامی بهشت
ریشه: عربینواب
معنی: عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده می‌شد، روحانی، ‌نماینده تام‌الاختیار
ریشه: عربینوذر
معنی: تازه، بدیع، پسندیده، فرزند عزیز
ریشه: فارسینوید
معنی: مژده، خبرخوش
ریشه: فارسینوین
معنی: تازه، جدید
ریشه: فارسینهاد
معنی: سرشت، اساس، ضمیر دل، طبیعت، بنیاد، قاعده، مقام و جایگاه
ریشه: فارسینهام
معنی: آهنگر، نجار، همچنین راهب دیر نشین
ریشه: عربینیما
معنی: نام آور و نامور، در مازندرانی به معنی کمان است.
ریشه: فارسی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

واجد
معنی: دارنده، دارا، از نامهای خداوند
ریشه: عربیواحد
معنی: یگانه، آن که در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است.
ریشه: عربیوادا
معنی: مکان مقدس
ریشه: آشوریوارش
معنی: بارش، باریدن باران
ریشه: کردیوافی
معنی: به اندازه لازم و مورد نیاز، کافی، وفا کننده
ریشه: عربیوالا
معنی: بالا عزیز، گرامی، محترم، دارای ارج و اهمیت، اصیل
ریشه: عربیواهب
معنی: عطاکننده، بخشنده، از نامهای خداوند
ریشه: عربیوثوق
معنی: اعتماد، اطمینان
ریشه: عربیوحدت
معنی: یگانگی، اتحاد، تنهایی
ریشه: عربیوحید
معنی: یگانه، بی نظیر
ریشه: عربیوراز
معنی: گراز که در ایران باستان نشانه زورمندی بوده است.
ریشه: فارسیورزا
معنی: نام پسرفرشید، پسر لهراسپ پادشاه کیانی
ریشه: فارسیورنا
معنی: جوان، برنا، خوب و نیک
ریشه: فارسیوریا
معنی: قوی و درشت هیکل ، چکش آهنی بزرگ
ریشه: فارسیوساک
معنی: نساک، نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
ریشه: فارسیوستا
معنی: (تلفظ: vostā) اوستا، نام کتاب مقدس زرتشتیان. (با تلفظ به کسر و (وِستا vesta)، اسم دخترانه بوده و بسیار دانا،‌ با اصل و نسب و دختر پاکدامن معنا شده است).
ریشه: فارسیونون
معنی: نام چهار تن از پادشاهان اشکانی
ریشه: فارسیوهمن
معنی: بهمن، نام ماه یازدهم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان چهارپایان سودمند
ریشه: فارسیویگن
معنی: بیژن
ریشه: ارمنی

متن برادر یعنی پشتیبان

هاتف
معنی: نوا دهنده‌ای که صدایش شنیده شود، اما خودش دیده نشود، سروش
ریشه: عربیهادی
معنی: هدایت کننده، راهنما، از نامهای خداوند، از القاب پیامبر (ص) و امام علی نقی (ع)
ریشه: عربیهاشم
معنی: شکننده، خرد کننده
ریشه: عربیهامر
معنی: ابر باران زا
ریشه: عربیهامن
معنی: هامون
ریشه: فارسیهامی
معنی: سرگشته و حیران
ریشه: فارسیهاوش
معنی: امت، پیروان یک پیامبر
ریشه: اوستایی – پهلویهجیر
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز از پهلوانان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
ریشه: فارسیهرمز
معنی: نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام یکی از پادشاهان ساسانی
ریشه: فارسیهرمس
معنی: از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
ریشه: یونانیهزبر
معنی: هژبر، شیر
ریشه: فارسیهُژبر
معنی: هزبر، شیر
ریشه: فارسیهژیر
معنی: هجیر، خوب، پسندیده، زیبا، چابک و چالاک، نام پسر گودرز
ریشه: فارسیهفال
معنی: رفیق
ریشه: کردیهلکو
معنی: کوه کوچک، تپه
ریشه: کردیهمام
معنی: دارای مقام و منزلت و فضایل، ارجمند، نام یکی از شعرا و سخنگویان مشهور در آذربایجان
ریشه: عربیهوار
معنی: قشلاق، خیمه سلطان در قشلاق
ریشه: کردیهوال
معنی: خبر، رفیق
ریشه: کردیهوبر
معنی: دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشی
ریشه: اوستایی – پهلویهوتک
معنی: نام روستایی در نزدیکی کرمان
ریشه: فارسیهوتن
معنی: نیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی
ریشه: فارسیهوفر
معنی: مرکب از هو به معنای خوب بعلاوه فر به معنای شأن و شکوه و شوکت، شأن و شکوه نیک
ریشه: فارسیهوگر
معنی: انس گرفتن، عادت کردن
ریشه: کردیهومن
معنی: نیک اندیش
ریشه: فارسیهیبت
معنی: رعب، جلال، شکوه
ریشه: عربیهیدی
معنی: آرام، بردبار
ریشه: کردیهیرا
معنی: فراخ، وسیع
ریشه: کردیهیرو
معنی: نام گلی به زبان کردی (گل ختمی)
ریشه: کردیهیژا
معنی: گرامی، شایسته، گران بها
ریشه: کردیهیمن
معنی: آرام، موقر، شکیبا
ریشه: کردیهیوا
معنی: امید
ریشه: کردی

متن برادر یعنی پشتیبان

یادا
معنی: نشان
ریشه: آشورییارا
معنی: (دخترانه و پسرانه) توانایی، قدرت
ریشه: فارسییاره
معنی: یارا، قدرت
ریشه: فارسییاسر
معنی: شترکُش که گوشت قسمت کند، آسان، طرف چپ
ریشه: عربییاشا
معنی: به معنی زنده باد!، آفرین!
ریشه: ترکییاور
معنی: یاری دهنده، کمک کننده
ریشه: فارسییحیی
معنی: تعمید دهنده، نام پسر زکریا از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل
ریشه: عبرییکتا
معنی: (ترکی – فارسی) یگانه، بی نظیر، تنها، یکی از نامهای خداوند
ریشه: فارسییوشع
معنی: به معنی خداوند نجات است، نام پسر عمو و پیامبر بعد از حضرت موسی
ریشه: عبرییونا
معنی: خداوند، نام دیگر حضرتِ یونس (ع)
ریشه: عبرییونس
معنی: کبوتر، نام پسر امتای، یکی از پیامبران بنی اسرائیل
ریشه: عبری

متن برادر یعنی پشتیبان

آبان : نام روز دهم از هر ماه شمسی، نام فرشته ی موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماهآبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی، روح کامل، انسان نیکوآبستا : اوستاآتروپات : نام والی آتروپاتن (آذرآبادگان)، آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوستآترین : نام پسر اوپدرم در زمان داریوش بزرگ، آتشین و سرخ فام، پر انرژیآتش : فروغ و روشناییآتین : در زبان زند و پازند جدید، نو، بوجود آمدهآذربرزین : نام موبدی بوده، آتش باشکوهآذرآیین : نام پسر آذرساسان، نام چهارمین آتشکده از هفت آتشکده ایرانیانآذرافروز : نام پسر مهرنوش پسر اسفندیار، روشن کننده آتشآذرباد : نام موبد موبدان روزگار شاپور دوم، پاینده و نگهبان آتشآذرخش : صاعقه، برقآذرفر : دارای شکوه وجلالی چون آتش، نام یکی از بزرگان عهد هخامنشیآذرکیوان : آتش بزرگ، از موبدان بزرگ شیراز در روزگار حافظآذرمهر :  مهربانی خورشید، نام موبدی است در زمان کواد
آراد : نام فرشته‌ی موکل بر دین و تدبیر امور روز آراد، نام روز بیست و پنجم ماه شمسی، (در پهلوی) آرای، آرایندهآرتین : منسوب به آرت، پاکی و تقدس، نام هفتمین پادشاه ماد
آردا : آرشا، مقدسآرش : درخشنده، پهلوان و یکی از بهترین تیراندازان ایرانی
آرشام :  دارای زور خرس، پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی
آرشان : مرد، نام پسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشیآرمان : آرزو، خواسته، کمال مطلوبآرمین : آرامش، مرد همیشه پیروزآریا : اصیل و آزاد، فرمانده ارتش ایران در روزگار کورشآریامن : آرامش دهنده، نام فرمانده ناوگان دریایی خشایار شاهآریامنش : دارای خوی و رفتار آریایی، نام پسر داریوشآریامهر : برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشیآریوبَرزَن : آتش ایرانی، دلاور و پهلوان؛ سردار داریوش سومآزاد : رها، صاحب اختیارآزادمنش : راد، جوانمرد، دارنده خوی آزادگیآزادمهر : پر مهر و عطوفتآژمان : بی زمانآستیاک : مار افسانه‌ای، از صورت‌های فلکی، نام چهارمین و آخرین پادشاه مادآوید : دانش و خرد، مشتاق (اسم پسر  و دختر)آیریک : آریایی، نام نیای یازدهم زرتشت

متن برادر یعنی پشتیبان

ارج :ارزنده. نام یکی از نیاکان اشوزرتشت
ارجاسب :اوستایی آن یعنی دارای اسبان پرارزش
ارجمند :با ارزش
ارد :نام سیزدهمین پادشاه اشکانی
اردشیر :نام پادشاه هخامنشی و ساسانی
اردلان :از واژه ارد ایرانی است
اردوان :در اوستا ، پشتیبان راستی و درستی است
ارژنگ :نام سالار مازندران
ارشا :راست و درست
ارشاسب :دارنده اسبهای نر
اَرشام :پسر عموی داریوش بزرگ
اَرشان :نام نیای داریوش بزرگ
ارشک :نام نخستین پادشاه اشکانی
اَرشَن :نام برادر کاووس
اروتَدنر :نام پسر میانی اشوزرتشت. فرمان گذار
اروَند :شریف- نجیب. نام پدر لهراسب
اُزیرن :گاه پسین
اسپاد :دارنده سپاه نیرومند
اسپنتمان :نام خانوادگی و یکی از نیاکان اشوزرتشت
اسپهبُد :نام پدر بزرگ خسرو انوشیروان
اسفندیار :نام پسر کی گشتاسب کیانی و برادر پشوتن
اشا :راستی ، درستی ، راه خوشبختی
اشاداد :داده پاکی و پارسایی
اشتاد :راستی
اشکان :نام سومین نیای پاکر
اُشهن :گاه سپیده دم، آغاز روشنایی
اَشوداد :نام برادر هوشنگ پیشدادی
اشوفْرَوَهَر :پاکروان
اشومنش :پاک منش
افروغ :روشنایی و فروغ. از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
افشین :نام سردار ایرانی
اقاقیا :درختی با گل های سپید
اَگومان :بی گمان
البرز :کوه بلند. نام پهلوانی است
الوند :توانا و تیزپا
امید :نام پدر آذرپات، از نویسندگان نامه دینکرد
امیدوار :نام پسر خواستان دیلمی از سرداران مازیار
اندریمان :کسی که اندیشه اش در پی شهرت و ستایش است
اَنوش :بی مرگ. جاویدان
انوشیروان :پاکروان، پادشاه ساسانی
اَهنَوَد :رهبری و فرمانداری . نخستین بخش از سروده گات ها
اهورا :هستی بخش، خداوند
اوتانا :نام یکی از یاران داریوش
اَوَخشیا :بخشاینده
اَوَرداد :از سرداران کورش بزرگ
اَوَرکام :نام پسر داریوش هخامنشی
اورمزدیار :خدایار، یاور اهورا
اُورنگ :تخت پادشاهی . نام فرستاده پادشاه کشمیر به یمن
اُوژن :زننده و شکست دهنده دشمن
اوس :در اوستا به چم دارنده چشمه ها
اوستا :دانش، کتاب دینی
اوستانَه :نام سردار سغد در زمان هخامنشی
اوشَه :بامداد و سپیده در اوشهین گاه
اوشیدر :پروراننده قانون مقدس
ایدون :اینچنین، اینگونه
ایران پناه :از نام های برگزیده
ایرانپور :از نام های برگزیده
ایرانشاه :نام یکی از بزرگان ایران
ایرانمهر :روشنایی ایران
ایرج :یاری دهنده آریایی ها
ایزد :ستایش و ستودن
ایزدیار :یاور ستودنی
ایسَدواستَر :خواستار کشتزار و آبادکننده. بزرگترین پسر اشوزرتشت

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

بابک :نام پسر ساسان در زمان اشکانیان
باتیس :نام دژبان غزه در هنگام داریوش سوم
بادرام :کشاورز
باربُد :نام نوازنده و رامشگر نامی زمان خسرو پرویز
بامداد :نام پدر مزدک
بامشاد :نام نوازنده. نامی در روزگار ساسانیان
بامگاه :هنگام بامداد
بایگان :نگهدارنده
بخت آفرین :نام پدر هیربد شهریار
بَختیار :از فرزندان رستم در روزگار خسرو پرویز
بَخشا :از نام های روزگار هخامنشیان
بَدخشان :لعل
بدره :بهره. نام یکی از سرداران خشایار شاه
بَرازمان :بلند اندیشه
بَردیا :نام پسر کوچک کورش
بُرزو :بلندبالا. نام پسر سهراب
بُرزویه :نام رییس پزشکان شاهی در روزگار خسرو
بَرسام :نام یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
بَرَسم :شاخه های گیاهی
بَرِشنوم :پاک و تمیز
بَرمک :نام وزیر شیروی ساسانی
بُزرگمهر :نام مهین دستور انوشیروان دادگر
بَگاداد :نام یکی از سرداران ایرانی روزگار هخامنشی
بَگاش :نام یکی از سرداران هخامنشی
بلاش :نام نوزدهمین پادشاه ساسانی
بُندار :دارنده اصل و بنیاد
بُنشاد :شاد بنیاد
بَهاوند :در اوستا به چم وهوونت دارنده نیکی
بِهراد :نیکی بخش
بهرام :فتح و پیروزی است. نام پهلوانی در شاهنامه
بَهرامشاه :نام یکی از دانشمندان و عارفان زرتشتی
بِهروز :روزگار نیک و خوش
بِهزاد :نام یکی از پهلوانان ایران پسر پیل زور
بِهمرد :از نام های برگزیده
بهمن :نیک منش. نام پسر اسفندیار
بهنام :نیک نام
بوبار :دارنده زمین. نام کشاورزی در زمان خشایار
بوجه :رهایی یافته. نام یکی از بزرگان هخامنشی
بوخشا :رستگار
بیژن :نام پسر گیو

متن برادر یعنی پشتیبان

پادرا : سرزمین باشکوه، نگهبان آتشپارسا : پرهیزکارپارسان : منسوب به پارس، پارسیپاساک : نام برادر زاده داریوش بزرگپاکدین : دین درست، دین پاکپاکروان : پاک باطن، نیک نفسپاکزاد : پاک نژاد، نجیبپاکمهر : آن که دوستی او بی ریا و خالص باشپدرام : نام نبیره سام؛ درود، شادباش، آراستهپرشان : رزمجوپرهام : فرشته خوبی، صورت فارسی ابراهیمپرهان : لقب حضرت ابراهیم و نامی در پارسی باستانپرویز : شکست ناپذیر و پیروزمند؛ کنیه خسرو دوم ساسانیپژمان : دلتنگ، غمگینپشوتَن : پیشکش کننده تن یا فداکار، نام پسر گشتاسب و از یاران سوشیانت در روز رستاخیزپوریا : پسر آرایایی، نام یکی از پهلوانان ایرانپولاد : فولاد، نام پهلوانی در زمان کیقبادپویا : جوینده، ویژگی آن که در جهت برتری حرکت می‌کندپویان : دوان، شتابان؛ جوینده؛ جستجو کنندهپیام: الهام، وحی، پیغامپیروز : فاتح، نام پادشاه ساسانیپیروزگر : پیروز، کامیابپیشداد : نخستین قانون گذار، بنیانگذار عدل و دادگریپیلتَن : نیرومند، پهلوانی بوده از فرزندان رستم زالپیمان : مهر، عهد

متن برادر یعنی پشتیبان

تخشا : کوشندهتَنسِر : نام موبد موبدان روزگار اردشیر بابکانتَهماسب : طهماسب، به معنی دارنده اسب قویتَهمتَن : بزرگ پیکر، نیرومند، لقبِ رستم پهلوانِ داستانی شاهنامهتهمین : پهلوان، شجاع، پهلوان، از القاب رستم پهلوان شاهنامهتهمورس : نیرومند، دلیر و پهلوان؛ نام دومین پادشاه پیشدادیتوانا : نیرومند، زورمندتور : نام پسر شاه فریدونتورج : دلیر و پهلوان، نام پسر بزرگ فریدونتوس : درختی بزرگ و جنگلی، نام پسر نوذر یکی از پهلوانان نامی ایرانتیران : نام پسر اردشیر سوم، نام چند تن از پادشاهان سلسله اشکانیتیرداد : زاده شده در تیر، بخشنده تیر؛ نام دومین پادشاه اشکانیان

متن برادر یعنی پشتیبان

ثَناءالله : ثناي خدا.ثامن : (در قديم) هشتم، هشتمين. [اين نام به اعتبار ثامن‌الائمه، امام هشتم شيعيان، علي بن موسي‌الرضا(ع) انتخاب مي‌شود].ثامر : مثمر، ميوه دهنده، ميوه دار.

متن برادر یعنی پشتیبان

جاوید :نام پدر اردشیر یکی از بهدینان خراسانجانان :دلیرو زیباجان پرور :نشاط انگیز
جم :مخفف جمشید
جمشید :از پادشاهان پیشدادی
جهانگیر :نام پسر رستم زال پهلوان نامی ایران

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

حنیف: راست؛ مستقیم. ثابت و پایدار در دین. کسی که متمسک به ‌دین اسلام یا در ملت ابراهیم و موحد باشد.…حیدر: شیر. لقب علی بن ابی طالب .حَنّان: آرزومند، مشتاق؛ بخشاينده؛ بسيار مهربان؛ نوحه و زاري كننده؛ از نام‌هاي خداوند.حمید: ستوده، ستايش شده.حميدعلي: از نام‌هاي مركب، حميد و علي.حميدرضا : از نام‌هاي مركب، حميد و رضا.حمزه: شير، شير بيشه.حَمود : ستوده و پسنديده؛ حمد كننده، بسيار سپاسگزار پروردگار.حمدالله : حمد و ستايش خداوند.حمد : شکرگزاری کردن، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس؛ الحمد، سوره  ی اول از قرآن کریم…حَمّاد: بسيار سپاسگزار، بسيار حمد كننده و ستاينده.حليم: خويشتن دار، با صبر و تحمل، بردبار؛ از نام‌ها و صفات خداوند.حكيم : پزشك، طبيعت، دانا، خردمند، فرزانه، دانا به چيزي (داننده‌ي امري)؛ از نام‌هاي خداوند.حِكمت: معرفت به مسائل، خردمندي، فرزانگي؛ سخن اخلاقي، پند، اندرز؛ علم خداوند.حفيظ‌الله: كسي كه خداوند نگهدار اوست.حشمت‌الله: بزرگي و عظمت خداوند.حسينعلي : از نام‌هاي مركب، حسين و علي.حسین رضا : از نام‌هاي مركب، حسین و رضا.حسين : خوب، نيكو؛حَسيب : (در قديم) داراي فضل و كمال اكتسابي يا ذاتي، بزرگوار؛ از اسامي خداوند.حَسُّون : نام پرنده‌اي، سهره؛ (در عربی) شُوَیکیّ؛ (در گویشهای محلی خوزستان) مُصَغر حسن و…حسن رضا : از نام  های مرکب، حسن و رضا.حسن: نيكو، خوب، زيبا، جميل؛ (در فقه) ويژگي حديثي كه سنديت آن معتبر است؛حِسان: بسيار نيكو، بسيار خوب، نيكروي.حِسام‌الدين : (در قديم) شمشير دين؛حسام : (در قديم) شمشير تيز و برنده.حُر : آزاد؛ (در قديم) داراي اعتقاد و رفتار شايسته و بزرگوارانه، جوانمرد، آزاده؛حُجت‌الله: برهان حق تعالي؛ (در تصوف) انسان كامل كه حجت حق بر خلق است.حُجت: آنچه با آن بتوان ادعايي را ثابت كرد، دليل، برهان؛ (در قديم) پيشوا، رهبر.حبيب الله : دوست خدا.حبیب: دوست، يار، معشوق.حامی: منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن كه پشتيبان و نگهبان كسي…حامد: سپاس‌گزار.حافظ : آن كه مراقبت يا حفاظت از كسي، جايي يا چيزي را بر عهده دارد. نگهبان؛…حاصل: نتيجه، فراهم و موجود يا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده يا…حارث: (در قدیم) کشاورز، برزگر.حاتم: به معني حاكم، قاضي، داور.

متن برادر یعنی پشتیبان

چالش :با ناز و غرور
چالیک :از بازی های کودکان
چلیپا :گردونه مهر
چوگان :ابزار بازی قدیمی
چینوَد :چگونه زیستن

متن برادر یعنی پشتیبان

خدابخش :از نام های برگزیده
خداداد :از نام های برگزیده
خدایار :از نام های برگزیده
خدیو :بلند جایگاه، سرور
خردمند :نام یکی از پیروان دستور آذرکیوان
خرم :شادمان، خوش
خسرو :نیک آواز. نام پادشاه ساسانی
خشاشه :از سرداران ایرانی در دوره پادشاهی شاه گشتاسب
خشایار :شاه دلیر و مردمنش
خشنود :شاد، شادمان، خوشحال
خورسند :راضی
خوش منش :نیک نهاد
خوشنام :درستکار، نیکنام
خُونیرِث :نام یکی از هفت کشور زمین

متن برادر یعنی پشتیبان

داتام : آفریننده و مخلوق، نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیهداتیس : سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی

متن برادر یعنی پشتیبان

دادار : آفریدگار، دادگر، عادلدادبان : نگهبان قانوندادبه : صاحب عدل والا؛ پسر دادگشنسبدادجو : جوینده عدل و داددادخواه : خواستار عدل و داددادفر : دارای فر و شکوه و عظمت از حیث دادگری و عدلدادمهر : عدالت دوست؛ نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخدادوَر : دادگر، عادل، از نامهای خداونددارا : دارنده، نام نهمین پادشاه کیانیداراب : دارا، نام پسر بهمن، هشتمین پادشاه کیانیدارمان : از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانیدارنوش : دارنده حیات، زنده، نام یکی از وزیران بخت نصرداریا : در پارسی باستان یعنی دارنده، داراداریوش : دارنده نیکی، نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله‌ی هخامنشیداشاد : هدیه، عطا و بخششی که پارسیان روز عید به مردم می‌داده‌انددامور : آواز نرم و لطیفدامون : دشت و صحرا؛ از حکمای قدیم یونان و از فیثاغورثیان.دانوش : نام شخصی در داستان وامق و عذرادانا : هوشیار، آگاهداور : قاضی، خداونددلاور : دلیر، قهرماندماوند : دارای دمه و بخار، نام کوهی از سلسله جبال البرز، نام سرداری درزمان ساسانیاندهناد : نظم و ترتیبدیاکو : سرزمین و نام اولین پادشاه ایران و قوم ماددینشاه : شاه دین، از سران نامور زرتشتیاندینیار : یاری دهنده دیندیهیم : کلاه پادشاهی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

ذوالفقار: در لغت به معني صاحب فقرات، و فقره هر يك از مهره‌هاي پشت است كه ستون…ذِكری: (جمع ذِکرَیات) یاد، یادگار، یادبود، خاطره.ذِكرالله: ياد خدا، ذكر خدا، ياد كردن از خدا.ذبيح الله: قرباني شده براي خدا، سر بريده براي خدا.ذَبيح : (در قديم) ذبح شده، مذبوح.ذاکر: آن‌كه خدا را ستايش مي‌كند، آن كه ذكر خدا مي‌گويد؛ ياد كننده‌ي خدا؛ ياد كننده.

متن برادر یعنی پشتیبان

راتین : بخشنده، یکی از سرداران اردشیر دومراد : بخشندهرادان : آنکه منسوب به جوانمردی استرادمان : سخاوتمند؛ نام سپهدار خسرو پرویزرادمهر : مهربخش؛ نام سردار داریوش سومرادین : بخشندگی، جوانمردراستین : حقیقی، واقعی، راست قامتراشا : سرسبز و خرم و با طراوت، راهِ شادی، راه عبوررامبد : رئیس رامشگران؛ آرامش دهنده، فرشتهرامتین : رامین، نوازنده، نام چنگ نواز نامی خسروپرویزرامیار : چوپان، کسی که ایزدرام (شادمانی) یاور اوسترامین : طرب، نام یکی از فرزندان کیخسرورایان : باهوش و اندیشمند، نگهبان آسمانرایبُد : دانشمند، حکیم، دانا، خداوندگار خردرَتوناک : دارای بزرگی و سروری، یکی از بزرگان هخامنشیرَخشان : تابان، از سرداران داریوشرَزین : استوار، پابرجا، موقر، گران بهارستاک : شاخه‌ی تازه‌ای که از بیخ درخت برآید، زاده‌ی درخت مو (اسم پسر و دختر)رستم : کشیده بالا، بزرگ تن، قوی اندام؛ شجاع، در شاهنامه پسر زال پهلوان نامی ایرانرشن : عادل،‌ فرشته عدالت در آیین زرتشتیرَشنُو : ایزد یا فرشته دادگری و آزمایش، نام اوستایی رشنرشنواد : راستگویی، نام سپهدار همای بهمنرها : آزاد (اسم پسر و دختر)رُهام : نام یکی از پهلوانان ایرانی؛ پسر گودرز، در اوستایی شراب باشکوهرهی : آزاد، رهرو، در بعضی جاها معنای غلام هم به آن داده شده استروزبِه : سعادتمند، نام وزیر بهرام گورروزمهر : مهر تابناک، مهر و عشق روشن و تابنده، خورشید روز، درخشانروشاک : نام یکی از سرداران ایرانی در جنگ اسکندرروشن : تابان، درخشان (اسم پسر و دختر)رویین : ساخته شده از فلز روی،  سخت و محکم؛ پسر پیران ویسه که در جنگ یازده رخ به دست بیژن کشته شد.رویین تن : آنکه بدنی نیرومند و محکم دارد و ضربت اسلحه بر بدنش کارساز نباشد، نام دیگر اسفندیار پسر گشتاسب کیانیریوند : میوه ریواس، دگرگون شده واژه رئونت از زبان اوستایی به معنی جلال و شکوه

متن برادر یعنی پشتیبان

زادان : منسوب به زاد،‌آزاد، نام پدر شهریار از زرتشتیان کازرونزادمن : آزادمنش

متن برادر یعنی پشتیبان

زال : سفیدموی،‌ نام پدر رستمزامیاد :  زاده فرشتگان، نگهبان زمین، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیمزرتشت : دارنده‌ی شتر زرد، پیامبر ایران باستانزرمهر : خورشید زرین، از شخصیتهای شاهنامهزروان : نام یکی از ایزدان در ایران باستان، از شخصیتهای شاهنامهزَریر : تیز خاطر؛ سبک روح؛ زرینبر و زرین جوشن، نام پهلوان ایرانیزَهیر : نام یکی از سرداران شاه کیخسرو کیانی، در عربی درخت پر شکوفهزَواره : زنده، دارای زندگی، پهلوانی ایرانی، نام پسر زال و برادر رستمزوپیر : از بزرگان پارس، یکی از همدستان داریوش بزرگ در جنگ بابلزوپین : نام پسر کاووس پادشاه کیانیزیا : زندهزیار : نام پدر مردآویچ

متن برادر یعنی پشتیبان

ژاماسب :نام شوهر پورچیستا جوانترین دختر اشوزرتشت
ژوپین :نام پسر کیکاووس
ژیان :از نام های برگزیدهژیگس : نام پدر میرسوس سردار پارسی در زمان داریوش پادشاه هخامنشی

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

ساسان :نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
سالار :پدر زال، پسر نریمان
سام :بهدینی از خاندان گرشاسب
سامان :نام بزرگ زاده بلخ
سَپْرَنگ :نام پسر سام
سِپنتا :مقدس، ورجاوند
سپند :ورجاوند و مقدس. اسفند
سِپِهر :آسمان
سپهرداد :داده یا آفریده آسمان
سپیدار :درخت بلند و راست
ستایش :خوب گفتن
ستُرگ :قوی هیکل، نیرومند
سرافراز :سربلند، با افتخار
سُرایش :سرودن
سُرخاب :نام پنجمین پادشاه باوندی
سُروش :گوش دادن به صدای وجدان و فرمانبردار
سزاوار :شایسته
سَلم :نام یکی از سه پسران شاه فریدون پیشدادی
سهراب :تابش سرخ. نام پسر زال
سورن :دلیر و پهلوان ، توانا
سوشیانت :برگزیده دینی
سیامک :نام پسر کیومرس در شاهنامه
سیاوخش :سیاوش، پسر کیکاووس
سیاوش :نام پسر کیکاووس
سیروس :نام کورش به پیکره دیگر
سینا :یکی از نخستین پیروان اشوزرتشت

متن برادر یعنی پشتیبان

شاه برزین : نام شخصی در وندیدا (بخشی از اوستا)شابهرام : نام بهرام گور پادشاه ساسانی

متن برادر یعنی پشتیبان

شاپور : پسر شاه، نام دومین شاهنشاه ساسانیشادان : شادمان و خشنود؛ نام پسر برزین، (اسم پسر و دختر)شادبه : بهترین شادیشادفر : آن که دارای شکوه و شادی است، از نام‌های دوران هخامنشیشادکام : کامروا، شادمان، نام برادر فریدونشادمان : خوشحالشادنوش : شادی جاودان (اسم پسر و دختر)شاهرخ : دارای رخساری چون شاه، شاه منظرشاهروز :  شاه روزگار یا داری بخت و روز شاه، نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیرشاهکار : کار شاهانه، برجسته، ممتازشاهو : آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند استشاهین : نوعی پرنده‌ی شکاری از خانواده‌ی باز، برج میزان، نام یکی از بزرگترین سرداران لشکر ایران در زمان خسرو پرویزشایا : شایستهشایان : سزاوار، شایستهشایگان : گرانمایه، لایقشباهنگ : مرغ سحر، ستاره بامدادیشباویز : پرنده شب پروازشرمین : شرمگین، با حُجب و حیا، خجالت زدهشروین : معشوق مردمان، پایدار و نامی، نام انوشیروان دادگرشهباز : باز سفید و بزرگشهداد : داده شاه، بخشیده شاهشهراد : پادشاهِ جوانمردشهرام : مطیع شاه، موجب آرامش شاهشهران : منسوب به شهرشهرداد : زاده‌ی شهر، شهریشهرَوان : شهربان، نگهبان شهرشهرود : نهر و رودخانه بزرگ، نام سازیشهروز : داری بخت و روز شاه، نام وزیر شاهپورشهریار : فرمانروای شهر، نام پسر خسروپرویزشهزاد : فرزند شاه یا از نسل شاهشهسان : مانند شاه، شاهوار، دارای جلال و شکوه شاهانهشهسوار : دلاور، ماهر در سوارکاری، شخص بسیار برجسته و ممتازشهنام : بزرگ نام و دارنده‌ی نامِ شاهانه؛ نیکنام، نکونامشهیاد : یادگار شاهشهیار : همدم، همنشین و مونس شاه، نظیر و همتای شاهشیان : جزا و پاداش، درختی بلند؛ خون سیاووشانشیانا : پاداش دهنده و جزا دهنده (اسم پسر و دختر)شیدفر : دارای فر و شکوه درخشان، نیک و بخت و خوش اقبالشیدوَر : درخشان، روشنشیدوش : درخشان همچون خورشید، نام پسر گودرز، پهلوان نامی زمانشیراک : نام پدر هرمزدشیردل : شجاع، دلیرشیرزاد : زاده شیر، شجاع، نامی از روزگار انوشیروانشیرمرد : دلیر و شجاعشیروان : نگهبان شیرشیروَش : همانند شیر

متن برادر یعنی پشتیبان

فاتک :نام پدر مانی نقاش دوران ساسانی
فراز :بالا، بلندی
فرازمان :از نام های برگزیده
فرازمند :از نام های برگزیده
فرامرز :نام پسر رستم زال
فربُد :نگهبان و نگهدار فر
فربود :راست و درست
فرخ :بزرگی و شوکت. از مفسران اوستا در زمان ساسانی
فرداد :از نام های برگزیده
فردین :پیشرو در دین
فرزاد :از نام های برگزیده
فرزام :از نام های برگزیده
فرزین :از نام های برگزیده
فرشاد :شادبخت و شادمان
فرشوشتر :یکی از وزیران کی گشتاسب
فرشید :نورانی تر
فرمنش :از نام های برگزیده
فرنام :نام یکی از سرداران شاپور
فرنوش :از نام های برگزیده
فرهاد :پیشرو قانون .نام پهلوانی در شاهنامه . نام چند پادشاه اشکانی
فَرََهمند :از نام های برگزیده
فَرهود :از نام های برگزیده
فرهومند :باشکوه و بزرگ
فُرود :نام پسر سیاوش
فْرَََوَرِتیش :نام دومین پادشاه ماد
فَرَوَشی :فَرَوَهَر، نیروی اهورایی
فَرَوَهَر :نیروی اهورایی درون انسان
فریان :خاندانی از دوستان اشو زرتشت
فریبرز :نام پسر کیکاووس
فریدون :از پادشاهان پیشدادی، نجات دهنده قوم آریا
فوکا :نوعی درخت بید
فوگان :نوشیدنی از دانه جو
فولاد :از نام های برگزیده
فیروز :نام هجدهمین پادشاه ساسانی

متن برادر یعنی پشتیبان

گالوس :نام پسر فارناک پادشاه کپاد و کیه و هوتیس
گرامی :ارجمند، مقدم
گرانمایه :پرارزش، پر ارج
گرایش :گرویدن، پیروی
گَرشاسب :در اوستا به چم پهلوان نامی ، همانند رستم شاهنامه
گرگین :نام پهلوان نامی ایران
گژدهم :از جنگجویان و سرداران کیانی و پدر گردآفرید
گژگین :از نام های برگزیده
گشتاسب :نام پنجمین پادشاه کیانی
گشواد :نام پهلوانی در شاهنامه
گوارا :خوش آیند، با مزه
گودرز :نام پسر گیو، از پهلوانان نامی لشکر کیکاووس
گیل :گرد و پهلوان
گیو :پهلوان ایرانیل:لهراسب :دارنده اسب تیزرو . پدر گشتاسب

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

مازار :یکی از سرداران مادی کورش
مازنه :مازندران در اوستا
مازیار :نام پسر غارن. از اسپهبدان تبرستان
ماکان :نام پسر کاکی یکی از فرمانروایان ایرانی
ماندگار :پایدار، ماندنی
مانوش :نام پسر کی پشین و پدربزرگ لهراسب
مانی :نام پیکر نگار نامی در دوران شاپور
ماهان :نام پسر کیخسرو پسر اردشیر پسر غباد
ماهر :زبر دست
ماهوار :از گوشه های موسیقی
ماونداد :نام یکی از مفسران اوستا در زمان ساسانیان
مزدا :دانای بزرگ، پروردگار
مزدک :نام پسر بامداد در دوران ساسانی
مشیا :نام نخستین مرد در اوستا
منوچهر :پهلوان نژاد. نام نیای سیزدهم اشوزرتشت. نام ششمین پادشاه پیشدادی
منوشفر :نام پدر منوچهر شاه پیشدادی
مه زاد :از نام های برگزیده
مِهراب :نام پادشاه کابل و پدر رودابه
مهران :یکی از هفت خاندان نامی دوران ساسانی
مهربان :نگهبان روشنایی و مهر
مهربُرزین :دارنده برترین مهر. نام پسر فرهاد در دوره بهرام پنجم
مهرپرور :از نام های برگزیده
مهرپوی :از نام های برگزیده
مهرپیکر :از نام های برگزیده
مهرجو :از نام های برگزیده
مهرداد :نام چوپانی که کوروش را پرورش داد
مهرزاد :زاده مهر
مهرگان :جشن ملی ایران
مهرمَس :مهر بزرگ یا بزرگ مهر. نام نیای ششم اردشیر بابکان
مهرنوش :نام یکی از چهار پسران اسفندیار
مهریار :از نام های برگزیده
مِهرین :از نام های برگزیده
مهیار :از نام های برگزیده
مویز :دانه خشک انگورن:نارون :نام درختی تنومند
ناشا :دادگر
نامجو :جوینده نام
نامدار :دارنده نام
نامور :از نام های برگزیده
ناوَرز :سرباز دریایی. از نام های دوران هخامنشی
نریمان :دلیر و پهلوان. دارای اندیشه بلند و مردانه
نَستور :نام پسر زریر، برادر شاه گشتاسب
نکیسا :نام نوازنده نامی دوران خسرو پرویز
نمایان :آشکار، هویدا
نوبخت :از نام های برگزیده دوران ساسانی
نوبهار :نام نویسنده دساتیر
نوتریکا :نام سومین برادر اشوزرتشت
نوذر :یکی از سه پسران منوچهر
نوش :شهد، عسل ، انگبین
نوش آذر :نام پسر آذرافروز
نوشی :نوشیروان
نوشیروان :انوشیروان. از نام های برگزیده
نوید :مژده شادمانی
نیسان :نی زار، محل روییدن نی
نیک پی :خجسته ، خوش قدم
نیکدل :از نام های برگزیده
نیکروز :سعادتمند، خوشبخت
نیکزاد :از نام های برگزیده
نیکنام :نیکونام، خوشنام
نیکو :خوب، زیبا، نیکو کار
نیما :نام یکی از شاعران ایرانی
نیو :پهلوان و دلیر
نیوتیش :نام کوچکترین برادر اشوزرتشت

متن برادر یعنی پشتیبان

واته : ایزد باد در اوستا

متن برادر یعنی پشتیبان

وانتیار : نام پسر ایرج به نوشته بندهشنوخش : روشنایی یا رویش، نام چهاردهمین نیای آذرباد مهر اسپندوخش داد : آفریده روشنایی، نام یکی از سرداران هخامنشیورازمهر : از نامهای زمان ساسانیانورجاوند : برازنده و دارای شکوه، مقدس و نورانی؛ از نیاکان شاه بهرامورساز : جوان آراسته و زیباورونیکا : نام تیره‌ای از گیاهان که پوپک از آن دسته است. (اسم پسر و دختر)وَرَهرام : نماد پیروزی، بهرام، نام ستاره مریخ، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه (اسم پسر و دختر)وریا : قوی و درشت هیکل ، چکش آهنی بزرگوُستا : (تلفظ: vostā) اوستا، نام کتاب مقدس زرتشتیان – (با تلفظ به کسر و (وِستا vesta)، اسم دخترانه بوده و بسیار دانا،‌ با اصل و نسب و دختر پاکدامن معنا شده است).وفادار : آن که به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد، با وفاوهامان : نام پدر سلمان فارسیوَهمنش : خوش منش، نیک منشوهنیا : بهنیا، کسی که از نسل خوبان است.وُهومن : ریشه اصلی بهمن امروزی، نام ماه یازدهم از سال شمسی نام چندتن از شخصیتهای شاهنامهویریا : همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد.ویسپار : از نجبای پارسویسپرد : از بخش‌های اوستاویشتاسب : گشتاسب، به معنی دارنده اسب چموش، نخستین پادشاه همزمان با زرتشت

متن برادر یعنی پشتیبان

هارپارک : نام وزیر استیاک آخرین پادشاه ماد

متن برادر یعنی پشتیبان

هامان : یکی از درباریان خشایار شاههامرز : به پا خیز، بلند بالا، نام سپهسالار خسروپرویز ساسانیهامون : زمین هموار و بدون پستی و بلندی، نام دریاچه‌ای در سیستانهامین : تابستان در اوستاهاونی : طرف صبح، ایزد نگهبان بامدادهَخامنش : دوست منش؛ نام سردودمان هخامنشیانهُرمز : نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام ستاره مشتری، نام سومین پادشاه ساسانیهرمزدیار : یار خداهُژبر : دلیر و نامجو، شیرهَژیر : خوب و پسندیده، از پهلوانان دوره کیانی پسر گودرزهمایون : خجسته، مبارک، فرخنده، از شخصیتهای شاهنامههمتا : مانند، شریکهمگون : همرنگ، همانندهوبَر : دربردارنده نیکی، نام میرآخور داریوش پادشاه هخامنشیهوتَخش : سازنده خو، پیشه ورهوتن : نیرومند، خوش اندام، فرماندار ساحلی در روزگار داریوشهوداد : نیک آفریدهوراد : جوانمرد و با خدا، مرد نیکهودین :  دارای مرام و آیین نیکهوشمند : دارای هوش و توانیی ذهنی و بسیار با هوشهوشیار : دارای هوش، خردمند، عاقلهوشنگ : به معنی کسی که منازل خوب فراهم سازد، پسر سیامک پسر کیومرس، دومین پادشاه پیشدادیهوشیدر : از نام‌های پروردگار، نگهبان خرد و عقل انسانهوفر : شأن و شکوه نیک، شان و شوکت خوبهوم : نام گیاهی مقدس نزد ایرانیان باستان، ازشخصیتهای شاهنامه، نام مردی پرهیزکار از نژاد فریدونهومان : دارای سرای نیک، صاحب جایگاه نیکو، از شخصیتهای شاهنامههومن : خوب‌منش، نیک اندیشهونام : خوشنام، نیک نامهویدا : روشن، آشکار، نمایانهیراد : کسی که چهره‌ای خوشحال و شاد داردهیربد : شاگرد، آموزنده، از شخصیتهای شاهنامههیرسا : پارسا

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

یادگار : اثر و نشان که کسی از خود باقی بگذاردیارا : توانایی، جرأت، دلیری، مجالیارتا : همتای یار، همچون یاریاور : یاری دهنده، کمک کنندهیزدان : خداوند، ایزد، در مذاهب ثنوی، خدای خیر و نیکییزدان‌داد : داده خداوند، موبدی در سده نهم که در کرمان می‌زیستهیزدان‌مهر : خداوند خورشیدیزدان‌یار : آن که خداوند یار و یاور اوستیزدگرد : آفریده‌ی یزدان، ایزد آفریده، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه ساسانییزدیار : ایزدیار، آنکه خدا یار اوست، نام پدر بهمنیار از موبدان کرمان در زمان یزدگرد پادشاه ساسانییَسنا : پرستش، از بخش‌های اوستا (اسم پسر و دختر)

متن برادر یعنی پشتیبان

همچنین بخوانید: نام دخترانه؛ نام دخترانه ایرانی پرطرفدار

متن برادر یعنی پشتیبان

عزیزترینم امروز روز توست. امیدوارم به تمام آروزهایت برسی و همچون قلب پاکت، زندگی سرشار از نور و مهربانی داشته باشی.
روزت مبارک خواهر خوبم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر خوبم، روزی که خداوند تو را به من هدیه داد، رویاهایم را میان گیسوان خرمایی‌ات، دستان پر مهرت و قلب مهربانت قرار داد.
روز زن مبارک بهترین هدیه خداوند.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر خوبم امروز به بهانه روز زن، می‌خواهم بگویم مانند کودکی‌مان یک بغل دوستت دارم؛ عمیق، پاک و بی‌نهایت.

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر که داشته باشی، تمام دنیا هم دشمنت باشند، خواهر پشت و پناهت است.
روز زن مبارک خواهرم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر یعنی نبود دلگیری و دلتنگی. خواهر یعنی دلخوشی و پناهگاه.
روزت زن مبارک مهربان‌ترین خواهر دنیا.

متن برادر یعنی پشتیبان

مایه آرامش روح و جانم؛ روز زن مبارک خواهر عزیزم.

متن برادر یعنی پشتیبان

تو از آن زنان پاکی هستی که مهربانی‌ بی‌اندازه‌ات دست خودت نیست.
قلبت اقیانوس بی‌کرانی از مهر است.
روز زن مبارک خواهر پرمحبتم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر نازنینم آرزو می‌کنم که زیبایی یک زندگی فاطمی، سایبان و پشتیبان همیشگی‌ات باشد.
روزت مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

متن برادر یعنی پشتیبان

مهربان‌ترین خواهر، تنهایی‌هایم را تو پناهگاه بودی. امروز را به پناهگاهم تبریک می‌گویم.
آرزو می‌کنم همیشه برای هم بمانیم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر جواهری است که نقطه‌اش پایین افتاده است.
روزت مبارک جواهر ارزشمند من.

متن برادر یعنی پشتیبان

خدا گفت: زمین سرد است
چه کسی می‌تواند زمین را گرم کند؟
زن گفت: من می‌توانم، خدا شعله به او داد
زن شعله را در قلبش گذاشت، قلبش آتش گرفت
خداوند لبخند زد، زن پر از نور شد، زن زیبا شد
خدا گفت: زن شعله را خرج کن
زن عاشق شد، زن مادر شد، زن مهر شد، زن ماه شد….
در تمام این سال‌ها خدا سوختن زن را تماشا کرد
خدا گفت: اگر زن نبود زمین من همیشه سرد بود…
خواهر عزیزم، روزت مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهرم از کودکی عشق مادرانه‌ات را از من دریغ نکرده‌ای.
روز زن، روز مادر و روز خواهر را به عاشق‌ترین مادر، خواهر و زن دنیای کوچکم تبریک می‌گویم.

متن برادر یعنی پشتیبان

امروز روز زن است. زنی که از کودکی پناه بغض‌ها، گریه‌ها و ناراحتی‌ها، مامن رازها و شریک دل‌خوشی‌هایم بود تو بودی.
امروز به این بهانه می‌خواهم از تو، خواهر عزیزتر از جانم برای بودنت قدردانی کنم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر عزیزم
تو یه دختر قدرشناس برای مامان و بابا
یه همسر فوق العاده برای…. (نام همسر)
یه مادر فوق العاده برای .. و….(نام فرزندان)
و یه خواهر بی نظیر برای من هستی
به سهم خودم این روز بزرگ را به شما تبریک میگم و امیدوارم که کانون پر مهر زندگیتون همیشه گرم و پر امید باشه.
روزت مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر، مادری است که با مهربانی همشیگی‌اش پناهگاه دلتنگی‌هایت است.روزت مبارک خواهر عزیزم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر که داشته باشی، اشک‌هایت را غریبه‌ها نمی‌بینند، غریبه‌ها پاک نمی‌کنند.
خواهر خوبم تو تنها آرام‌کننده بغض‌هایم هستی.
روز زن را به بهترین زن دنیا تبریک می‌گویم.

متن برادر یعنی پشتیبان

در بین تمام بهانه‌ها برای تبریک گفتن، مثل روز تولدت، سالگرد ازدواجتون، روز معلم و …
روز زن همیشه برام حال و هوای دیگه‌ای داره…
این روز روزیه که برای تو برای خودم و برای تمام زنان سرزمینم آرزو می‌کنم که بار امانتی رو که خداوند بر دوش ما گذاشته، به سلامت به مقصد برسونیم…
تکلیف مادر بودن موهبت بزرگیه که باید قدرش رو دونست.
خواهر نازنینم روزت مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

هدیه قلبم، امروز روزی برای توست. روزی که می‌توانم به این بهانه بودنت را جشن بگیرم.
روز زن مبارک امید قلبم، خواهرم.

متن برادر یعنی پشتیبان

خیلی خوشبختم که خواهر مهربون و دلسوزی مثل تو دارم.
از صمیم قلبم این روز رو به تو خواهر گل و دوست داشتنی‎‌ام تبریک میگم و برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.
روز زن مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهرم فرشته‌ای آسمانی و هدیه‌ای از جانب خداوند برای من است. از خداوند برای هدیه بزرگی که به من داده سپاس‌گزارم و قدر آن را می‌دانم.
خواهر خوبم روز زن را مهربان‌ترین زن دنیا تبریک می‌گویم.

متن برادر یعنی پشتیبان

زن در کودکی، در‌های برکت را به روی پدرش می‌گشاید.
در جوانی دین شوهرش را کامل می‌کند.
و هنگامی که مادر می‌شود، بهشت زیر پای اوست.
قدرش را بدانیم…
“دکترشریعتی”
خواهر عزیزم روز زن مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

امروز در سالروز ولادت حضرت زهرا (س) و بزرگداشت مقام مادر و روز زن
با قشنگ‌ترین و زیباترین احساسم برای تو می‌نویسم
برای تویی که قلبی بزرگ به وسعت آسمان داری…
آرزو می‌کنم که آسمان قلبت همیشه پر از یاد خدا باشد و دست لطف و حمایتش سایه‌بان و پناه زندگی‌ات
روزت مبارک خواهر عزیزم

متن برادر یعنی پشتیبان

خواهر عزیز و دوست داشتنی من
با وجود تو باور می‌کنم که برای فرشته بودن، نیازی به بال نیست.
روزت مبارک فرشته‌ی آرام و صبور

متن برادر یعنی پشتیبان

لبخند تو نبض دنیای من است. لبخند بزن تا دنیایم زیباتر شود.
عزیزتریم روز زن را به زیباترین و مهربان‌ترین زن دنیا تبریک می‌گویم.

متن برادر یعنی پشتیبان

ولادت با سعادت بانوی دو عالم و سرور زنان اهل بهشت،
حضرت صدیقه طاهره (س) را به تو خواهر عزیزم تبریک میگم،
امیدوارم که همیشه مشمول دعای خیر حضرت زهرا (س) باشی.
دوستت دارم

متن برادر یعنی پشتیبان

در خاطرات کودکیمان غرق شده‌ام
همان روز‌ها که برایم دیکته می‌گفتی و توی تکالیف مدرسه کمکم می‌کردی
از همان موقع خوب می‌دانستم که تو یک زن قوی و بی نظیر خواهی شد و مادری فوق العاده برای بچه‌هایت…
روزت مبارک خواهر نازنین من

متن برادر یعنی پشتیبان

زن اگر پرنده آفریده می‌شد، حتما “طاووس” بود.
اگر چهار پا بود، حتما “آهو” بود.
اگر حشره بود، حتما “پروانه” بود.
اما او انسان آفریده شد، تا خواهر و مادر باشد و عشق…
خواهر عزیزم، روزت مبارک

متن برادر یعنی پشتیبان

آرزو دارم بهاران مال توشاخه های یاس خندان مال توساده بودن های باران مال توآن خداوندی که دنیا آفرید ، تا ابد همراه و پشتیبان تو

متن برادر یعنی پشتیبان

زمستان کوله بار نه چندان برفی اش را بسته و در این روزهای واپسین مشغول وداع و خداحافظی است.گویی می خواهد به همه ی ما که در میان روزمرگی ها و مشغله ها سردرگمیم،یادآوری کند که من زمستان بودمو در میان شما ـ نه چندان پرقدرت- مدّتی را زیستم و اکنون با شما وداع می کنم تا دوباره به یادتان بیاورم زمان وداع با سردی ها ، بی مهری ها ، کینه ها و دلخوری ها فرا رسیده است ؛تا به یادتان آورم در میان تمام شلوغی ها برای خودتان ، دلپاکتان و روح خسته تان هم وقت بگذارید و گهگاهی لباس دلتان را عوض کنید و با مهر به دیوارهایش رنگ عشق بپاشید.راستی چه میشود اگر گاهی خودمان را به صرف یک فنجان چای گرم دعوت کنیم تا در یک میهمانی خودمانی و دو نفره( هم نشینی روح و جسم) تمام خوبی ها را به نفسمان یاد آور شویم تا رنگ نبازند نیکی ها و جایشان را به دلخوری ها و سردی ها ندهند.کاش امسال خانه دلمان را محکم تر از خانه های زمینی مان بتکانیم تا دیگر هیچ اندوهی،هیچ کینه ای، هیچ بدی و غباری رویش نمانَد.باشد که سال نو را با “حالی نو” تحویل کنیم .کاش یادمان نرود، دل هایمان هم کثیف میشود گهگاهی…

متن برادر یعنی پشتیبان

به دلتان چوب بزنید که ببینیداز کجایش خاک بلند میشود!واژگونش کنید تا ببینیدچطور می افتند آن دسته ازبی ثبات هایی که جا خوش کردندبشوییدش که ببینیدچقدْر سیاهی روان میشود،ادم هایش را جابجا کنید تا ببینیدزیر سرشان چه پنهان شدهخالی کنید بی مصرف هایِ بلا استفاده ایرا که سالهاست که قلبتان را اِشغال کردندشما در خانه تانُقلبتان در شما زندگی میکند!باور کنید تکاندن دلهایتانواجب از از خانه هایتان است.“اسفند را دلتکانی کنید”

متن برادر یعنی پشتیبان

خدايا در این روزهای پایانی سال، ممنون براى تمام خنده هاى امسالمخدايا ممنون براى تمام اشکهاى امسالم…خدايا ممنون از درس هاى بزرگ زندگى امسالم…خدايا ممنون از اينکه يادم دادى خودم باشم…بيشتر از هميشه…و خدايا سوگند به تمام شکوفه هاى اين بهار…آرزو مى کنم خنده هاى امسال از ته دل…گريه هايی از سر شوق…آرامشى به قشنگى رنگين کمان دانايىبينايى و مَنِشى به وُسعت هردو جهان…و خلوت هايى که با قشنگترین ها پر بشه…و خدايا خدايا هرگز نگويم دستم بگير ؛…عمري است گرفته اي، رهايش مکن!…خدايا من قدرت ان را ندارم تا قلب انها که دوستشان دارم را شاد کنم ؛از تو مي خواهم دراين روزهای پايانی سال،…مشکلاتشان را آسان، دعاهايشان را مستجاب و دلشان را شاد گردانی…آمين تقديم به عزیزانم

متن برادر یعنی پشتیبان

ما آدمها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگری خسته‌ایماما نمیدانم چرا به جای اینکه نفسی تازه کنیمسرعت‌مان را بیشتر و بیشتر می‌کنیم تا هر طور شده مثل قهرمان دوی ماراتناز خط پایان این ماه عجیب و غریب بگذریم!اسفند را باید نشستباید خستگی در کردباید چای نوشید…

متن برادر یعنی پشتیبان

آخرای ساله
امسالم گذشت
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺗﺎﺧﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﺧﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﻮﺧﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻧَﻔَﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﺯ ﻧَﻔَﺲ ﺍُﻓﺘﺎﺩﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪﻥ ﺍﻻﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺨﻨﺪَﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ «تولد»
ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺭﻓﺘﻦ «مرگ»
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧَﻤﻮﻧَﻦ
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻓﺘﻦ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ
ﺍﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯿﺶ ﻣﯽ اﺭﺯﻩ
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩﻩ
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣَﺮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ
ﺑﯿﺎین ﻗﺪﺭ ﻫﻤﻮ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ
ﻧﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﻭﺭ ﺑﻤﻮﻧﯿﻢ

متن برادر یعنی پشتیبان

آخرین روزهای سال در گذر استای کاشهرچه دوری و بی قراری ست به آخر برسدو سال جدید را با عشق و امید نفس بکشیمو هر ثانیه اش پر باشد از شادمانی..

متن برادر یعنی پشتیبان

چند روز ﺩﯾﮕﺮ
اﻣﺮﻭﺯ میشود پاﺭﺳﺎﻝﮐﻤﯽ ﺳﺎﺩﻩ
و کمی ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﺍﻣﺮﻭﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ
و ﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ چشم داریم به فرداﺍﻓﺴﻮﺱ به فکر پاییز ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ
ﻭ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻬﺎﺭ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ فدا ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢﺟﺸﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ عید ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ
و ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢبا اﺧﺘﻼف ﭼﻨﺪ ﺗﺎ موی بیشتر سفید شده…

متن برادر یعنی پشتیبان

تو این روزهای آخر سال، کافیه یکم فکر کنیم!حتما کسی هست که جاش خالیه و دلتنگشیمحتما کسی هست که ازش دلخوریم یا برعکس…بزرگ باشیم، گوشی و برداریم زنگ بزنیم بهش و راحت خودمون و پرت کنیم تو سال جدید، انگار نه انگار!میدونم خیلی هامون برای ترک کردنامون دلیل داریم، اون یه چیز دیگش، من حرفم از دست دادن هاست…راحت از دست ندیم، شاید اونی که به دلیلی از ما چند وقته دلخوره اونیه که تا هست برامون هست، شمارش رو بگیر، بست بشین دم خونش!بذار آدما هر جور دوست دارن فکر کنن، تو خودت و راحت کن و دلت و…آدمها همیشه حرف برای گفتن دارن، بیا ما زندگی کنیم، یه سری ها زندگیه مارو حرف بزنن، مهم نیست.

متن برادر یعنی پشتیبان

روزهای آخر سال است و من گم شده ام از همین امروز صبح. دقیقاً از همان لحظه ای که مادر برای خانه تکانی عید، گلدان روی میزم را جابجا کرد
و شال گردن رنگی محبوبم را همراه تمام لباس های زمستانی به صندوقچه ی چوبی سپرد.

متن برادر یعنی پشتیبان

اصلاً بیا اسم این روز ها را بگذاریم روزهای بی بهانه بخشیدن. بیا قبل از اینکه دنبال خودمان در آینهبگردیم، به لبخند دیگران فکر کنیم. به این که شوق تولد یک گل در باغچه ی حیاط کوچک عشق چقدرمی تواند به زندگی معنا بخشد.به قول سهراب:زندگی شاید آن لبخندی استکه دریغش کردیمزندگی زمزمه پاک حیات استمیان دو سکوتزندگی خاطره ی آمدن و رفتن ماست.

متن برادر یعنی پشتیبان

اسفند در حال اتمام استوقت کوچ کردن به فروردینوقت بخشیدن و صاف کردن دلپس ببخش اگر با نگاهی یا صدایی یا زبانی بر دلت زخمی زدمناب ترین دعاهایم را بر تار خورشید و عرش کبریا به ودیعه می گذارم تا همای سعادت بر زندگیتان لانه کند.از خداوند چیزی را برایتان میخواهم که جز در خاطر خدا در باور هیچکس نمی گنجدروزهای آخر سالتون پر از رنگ خداسال خوبی داشته باشید

متن برادر یعنی پشتیبان

اسفند که عاشق شویسال را با بوسه تحویل می کنیحتی اگر سال نونیمه شب از راه برسدشاید تلفنتعاشقانه تر از همیشه زنگ بزندکسی با یک سلامقبل از سپیده سال بعددیوانه ات کند….اسفند که عاشق شویتمام دروغ ها را باور می کنی و دلت غنج می رود …می دانم در روزهای آخر سالدسته کلیدت را گم می کنیگوشی ات را جا می گذاریو احساس می کنی که کسی با لحن عاشقانه منصدایت می زندتو عاشقم بودیدر اسفندی که هرگز از تقویمت پاک نمی شود

متن برادر یعنی پشتیبان

اسفند عینِ پنجشنبه هاست . ..که همیشه صدبار قشنگ تر از جمعه هاست !اصلا از همون شروعش قشنگهحس بوی بهار از پشت پنجرهو آفتاب گرم و بی جون از لای پرده ها روی پوست سرد خونهشور ِ قشنگ چهارشنبه سوریاسفند یعني یک سال دیگهیعنی یه شانس دیگهبهترین ماه سال

متن برادر یعنی پشتیبان

این روزها رنگ و بوی تمام شهر می گوید بهار آمده و سال ، نو شدهاما برای من بهار ، نه پشت پنجره و در کوه و دشت ، که کنار همین شمعدانی های معطر منتظر نشسته استاز معجزه ی عشق بی خبر بودند آنها که گفته اند : ((با یک گل بهار نمی شود))نمیدانی چطور دل و دیده ام می گردد دنبال نرگس نگاه او که این شب ها به نامش آراسته استچطور سرنوشت شب و روزم را خواهد ساخت آفتابگردان رویش!چطور روز و ماه و سالم را به بهترین حال تحویل می کند شکوفه ی مهربانی اش!اصلا گلستان حضورش به کنار، این شب ها فقط شمع روشن کن و به اشک هایت فرصت شکفتن بده.

متن برادر یعنی پشتیبان

اسفند را نباید دویداسفند را باید با کفش‌های کتانی، قدم زد!پس روزهای رفته ی سال را ورق میزنم …….چه خاطراتی که زنده نمی شوند…….چه روزها که دلم می خواست تا ابد تمام نشوند…….و چه روزها که هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد…….چه فکرها که آرامم کرد و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود…….چه لبخندها که بی اختیار بر لبانم نقش بست وچه اشک ها که بی اراده از چشمانم سرازیر شد……چه آدم ها که دلم را گرم کردند وچه آدم ها که دلم را شکستند……چه چیزها كه فکرش را هم نمیکردم و شد …و چه چیزها كه فکرم را پرکرد و نشد…….چه آدم ها کهشناختم و چه آدم ها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان…….و چه…….!و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر می شود…….کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا……آرامشی که هیچگاه تمام نشود……و دوست خوب من…من برای تمام آدم های روی این زمین آرزوی سعادت دارم،بخند كه بهاری که در راه است…با شكوفه لبخند تو زییاتر خواهد بودآرزو دارم …هر طپش قلبتانآمیخته با آمین های خدابرای آرزوهای قشنگتان باشد

متن برادر یعنی پشتیبان

اسفند رو به پایانه…کاش ارمغان روزهای گذشتهآرامشے باشد از جنس خداعید واقعی از آن کسیستکه پایان سالش را جشن بگیردنه آغاز سالی که از آن بےخبر است…آخر سالتون قشنگ

متن برادر یعنی پشتیبان

در آخرین روزهای سال از یاد نبریم که:هیچ انسانی آنقدر ثروتمند نیست که به شوق مهربانی دیگران دلش نلرزد و هیچ کس آنقدری فقیر نیست که نتواند نگاهی مهربان را به دیگران هدیه دهد.پس بیا مهربان باشیم. مثل دست های آب. مثل سکوت آسمان. اصلاً بیا اسم این روز ها را بگذاریم روزهای بی بهانه بخشیدن.بیا قبل از اینکه دنبال خودمان در آینه بگردیم، به لبخند دیگران فکر کنیم.به قول سهراب: زندگی شاید آن لبخندی است که دریغش کردیم زندگی زمزمه پاک حیات است میان دو سکوت زندگی خاطره ی آمدن و رفتن ماست.به این که شوق تولد یک گل در باغچه ی حیاط کوچک عشق چقدر می تواند به زندگی معنا بخشد.آخر سالتان مبارک…

متن برادر یعنی پشتیبان

با پایان سال شروع به خانه تکانی کردم ، به خانه ی دل که رسیدم محبتت را برداشتم ، نه غباری داشت و نه کهنه شده بود ، مهرت جای جای دلم خواهد ماند

متن برادر یعنی پشتیبان

باید بزنی سر شانه خودت،که این همه فکر و خیال ودوندگی را رها کن!بیا برویم نفس بکشیم؛بوی بهار می آید.هرچند که هیچ کس هم نمی داندبه این روزها که می رسیم،چرا کارها بیشتر می شودو استرس سرازیر.ولی باید بزنی سر شانه خودت،که هرسال که حرص خوردی چه شد و کجای دنیا را گرفتی.بیا برویم کمی نفس بکشیم!می دانی!اصلا همه مزه بهاربه روزهای قبل از آمدنش است.به بویش،به آفتابش که هنوز رمق ندارد.خودش لطفی دارد و انتظار آمدنش لطفی دیگر.آخ آخ که چقدر می شود از بهار نوشت..همه چیز را کنار بگذار؛بیا برویم کمی نفس بکشیم؛بوی بهار می آید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *