فیلم حریم حمید فرخ نژاد
من در استودیو بدیع (مرکز خدمات صنایع فیلم ایران) کار میکردم، در آن مکان با آدمهای سینمایی زیادی ارتباط داشتم؛ در سال ۱۳۷۶ به مدرسه آزاد بازیگری رفتم و برای اولین بار به آقای کیانوش عیاری معرفی شدم و نقش کوتاهی را در سریال هزاران چشم ایفا کردم.
فیلم های حمید فرخ نژاد
از پیامبر خدا (ص) پرسیدند برای رضای پروردگار چه باید کرد؟ فرمودند: جلب رضایت مادر و تا سه مرتبه پرسیدند و پیامبر همان را فرمودند. در مرتبه چهارم فرمودند: پس از مادر، به پدرتان نیکی کنید.
استوری جدید حمید فرخ نژاد
من اصولا بازیگری نیستم که مرتبا با نقش خود زندگی کنم و خودم را درگیر آن کنم. به نظر من، میشود دقیقتر به نقش رسید، منتهی به این شرط که بازیگر فایل عظیمی از شخصیتهای مختلف را در پس ذهن خود داشته باشد تا در مواقع لزوم به آن مراجعه کند.
حمید فرخ نژاد بیو گرافی
نقشهای منفی درگیریهای زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد میکند و همچنین نقشهای منفی در اکثر سریالها وجود دارد و برای بازیگر نیز جای کار بیشتری وجود دارد. البته من تا به حال نقشهای زیاد و متنوعی بازی کردهام و همه مخاطبان میدانند که من بازیگر تک بعدی نیستم.
عاشقانه های فروغ فرخ نژاد
من در ایتالیا تحصیل و سالها در رم زندگی کردهام. در این کشور غذاهای دریایی مانند میگو، پاستا و پیتزا، جزء غذاهای اصلی رژیم غذایی من محسوب میشدند؛ بنابراین با پخت این غذاها آشنایی دارم. البته میگو را بیشتر در رستوران میخورم، چون پخت آن شرایط خاصی دارد و غذای پولدارهاست و ما از این پولها نداریم (خنده).
فیلمهای جدید حمید فرخ نژاد
من سال ۷۶ تا ۷۷ به سربازی رفتم. در دوران سربازی اتفاقهای عجیب و غریبی افتاد که مثل فیلم بود، البته بگویم که بعدا از آن فیلم هم ساختند. همانطور که گفتم دوران سربازیام در اردکان یزد در سپاه پاسداران سپری شد. در آن دوران اتفاقی افتاد و یکی از همخدمتیهای من خودش را کشت و من شدم متهم به آن اتفاق و این داستان برگرفته شد برای سریال “به دنیا بگویید بایستد”؛ در وقع این سریال زندگی واقعی من بود. هم خدمتی من با اسلحه بنده خودکشی کرد و من متهم به قتل ایشان شدم، ولی بعد از چند وقت فهمیدند که او خودکشی کرده و من تبرئه شدم.
عاشقانه های فروغ فرخ نژاد
شخصی حوالی مسجد سلیمان در حال تهدید من به مرگ بود؛ جالب اینکه گروه تهیه و تولید کار صرفا و تنها تماشاچی بودند و جالبتر اینکه به جای اینکه من شاکی باشم از نداشتن امنیت جانی وسط بیابان، گروه عزیز ادعای شکایت میکنند. اگر لازم باشد در آینده همه چیز را به مطبوعات و مردم عرض خواهم کرد. لازمه بگم دلیل تهدید به مرگ شدن من، تنها چند ثانیه تاخیر در عکس گرفتن با آن مثلا آدم بود، درست زمانی که وسط تمرین سکانسم بودم. افسوس و حیف از حرفهای که هر روز بیشتر به قهقرا و ابتذال و بینظمی و … کشیده میشود و افسوس بر عمر نزدیک به بیست سالهای که برای این حرفه گذاشتم.
دیدگاهتان را بنویسید